بازگشت

پيشگامان رهايي



مي نويسم نامه يي با اشک و خون

از زبان داغداران قرون
کاروان اشک و محملهاي آه

در ميان لاله ها مي جست راه
لاله ها از سينه هاي چاک چاک

مي دميد از سينه ي گلگون خاک
بالهاي سوگ در پرواز بود

پرده هاي آه در آواز بود
کاروان را طاقت اين راه نيست

از دل زينب کسي آگاه نيست
دستها در آرزوي پيکرند

مرغکان عشق، بي بال و پرند
دشت مي گريد در آغوش غروب

واي از سيماي مدهوش غروب
ساقه هاي نيزه، گل داده ست آه!

دستها، هر سوي افتاده ست، آه!
مي دود در لاله ها خون حسين

واي از رخسار گلگون حسين

زينب و بدرود مهمانان خاک

زينب و گلزخمهاي چاک چاک
جامه هاي زخم بر اندامشان

پيشگامان رهائي، نامشان
هر طرف سروي به خاک افتاده است

وين طلوع سرخ هر آزاده است
پيشگامان، ارغواني گشته اند

لاله رويان، جاوداني گشته اند

پرويز بيگي