بازگشت

بي قراري آب



تا حشر از لب تو بود شرمسار آب

زين روست همچو عاشق تو، بيقرار، آب
بر تشنه کامي تو نه تنها گريست ابر

اين ماجرا نمود دل کوهسار، آب
از کين، گهي مزار تو بر آب بسته شد

گه بسته شد بروي تو در کارزار، آب
سقاي با وفاي تو لب تشنه شد شهيد

زين غصه تا هميشه بود سوگوار، آب
در قتلگاه بر لب خشک تو قطره اي

اي کاش مي نشست به جاي غبار، آب

جبران آنکه از تو جدا گشت مدتي

همراه نام تست کنون سايه وار، آب
آن ظلمها که بر لب شط بر تو رفته است

يک يک کند شماره به روز شمار، آب
(مهدي) چو ياد از لب خشک تو مي کند

مي بارد از دو ديده چو ابر بهار، آب

عباسعلي مهدي