بازگشت

بهار خونين






امسال سوگواري شاه دين

شد همزمان به موسم فروردين



همراه با محرّم و عاشورا

نوروز هم رسيده ز راه امّا



باغ و بهار بوي عزا دارد

حال و هوايِ کربُبلا دارد



چون شب سياه پوش در و ديوار

چون ابر گريه جوش گل و گلزار



جاي سرود هلهله ها امسال

شهر از نواي مرثيه مالامال



شهري پر از نواي عزاداريست

درقلب هاچوعلقمه خون جاريست



از آسمان نواي عطش خيزد

باران اشک غم ز هوا ريزد



آشفته خاک، مرثيه مي خواند

افلاک نيز تعزيه مي خواند



در گوشه گوشه بزم عزا برپاست

از ياحسين شهر پراز غوغاست



اي عيد باستاني نوروزي

دانم که در عزاي که مي سوزي



دانم تو نيز خون به جگر داري

از ماتم حسين خبر داري



اي مؤمني که دم زني از اسلام

حرمت نگاه دار از اين ايّام



بي حرمتي مکن که خطا باشد

اين کار را خدا نه رضا باشد



اکنون که خون جگر، شه مردان است

امام الائمه(ع) زار و پريشان است



گر ديد و بازديد کني اکنون

قلب امام عصر(عج) شود محزون



اين ديد و بازديد زند خنجر

بر قلب مرتضي دل پيغمبر



همناله با نواي پيمبر باش

مرهم به زخم سينه حيدر باش



ديگر چه جاي هلهله و شاديست

شادي مکن که شيوه الحاديست



پيراهن سياه بپوش امسال

يک دم مشو ز ناله خموش امسال



همراه روضه خواني مداحان

اشکي بريز و ناله مکن پنهان



همراه دسته هاي عزاداري

بر سر بزن اگر که غمي داري



خاک عزا به صورت و بر سر بريز

فرياد يا حسين بزن يکريز



با ذکر يا ربي به حسينيّه

بيتوته کن شبي به حسينيّه



شمعي به نذر فاطمه روشن کن

روزي هزار مرتبه شيون کن



«قدسي» بياد کرببلا امشب

بگشوده لب به زمزمه يارب




محمد قدسي اصفهاني