بازگشت

بخواب اصغر!



گشودي چشم در چشم من و، رفتي به خواب اصغر!

خداحافظ! خداحافظ! بخواب اصغر! بخواب اصغر!
بدست خود به قاتل دادمت، هستم خجل اما

ز تاب تشنگي آسودي و از التهاب، اصغر!
به شب تا مادرت گيريد ببر قنداقه ي خاليت

بگريند اختران شب به لالاي رباب، اصغر!
تو با رنگ پريده غرق خون، دنيا به من تاريک

کجا ديدي شب آميزد شفق با ماهتاب، اصغر؟!
برو سيراب شو از جام جدت ساقي کوثر

که دنيا و سر آبش نديدي جز سراب، اصغر
گلوي تشنه ي بشکافته بنماي با زهرا

بگو کز زهر پيکانها به ما دادند آب! اصغر!
الا اي غنچه ي نشکفته ي پژمرده، بهارت کو؟

که در رفتن به تاراج خزان کردي شتاب، اصغر

خراب از قتل ما شد خانه ي دين مسلمانان

که بعد از خانه ي دين هم، جهان بادا خراب! اصغر
به چشم شيعيانت اشک حسرت يادگار تست

بلي در شيشه ماند يادگار از گل، گلاب اصغر
الا اي لاله ي خونين! چه داغي آتشين داري؟

جگرها مي کني تا دامن محشر کباب، اصغر!
تو آن ذبح عظيمستي که قرآن را شدي ناطق
<

br> الا اي طلعت تأويل آيات کتاب، اصغر!


خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر

نمي دانم چه خواهد داد اين امت جواب، اصغر؟!



شهريار