بازگشت

ببين زينب غريب است


نـــگاهم کن ز روي نيزه اي سر ببين زينب غريب است

حسين اي بي کفن در خون، برادر ببين زينب غريب است

حسينم اي شهيد سر بريده که جسمت در دل خون آرميده

کسي مثل تو مظلومي نديده الا اي تشنه ي صد پاره پيکر

بخوان از روي ني قرآن برايم تسلايي دهي تا غصه هايم

گرفتار غم و درد و عزايم بخوان قرآن برايم بار ديگر

غم عالم به قلبم خانه دارد چه کس بر زخم من مرهم گذارد؟

روا باشد که چشمم خون ببارد به دل دارم غم گل هاي پر پر

حسين اي کشته ي صد پا ره عريا ن نمي پرسي چرا حال يتيمان ؟

نمي گويي جواب تشنه کامان تسلايي بده اين خسته خواهر

تو نور چشم خير المرسليني تو فرزند اميرالمومنيني

تو که زينت ده عرش بريني چرا اين گونه اي در خون شناور

نگاهي کن به حال کودکانت ببين در دست دشمن، کاروانت

فداي حلق سرخ و خون فشانت سرم قربان اين خشکيده حنجر

به روي نيزه منزل کرده ما هم نشان اين سر هر لحظه را هم

به عرش حق رسيده سوز و آهم زند روح الامين بر سينه و سر

برادر جان، امان از اين جدايي امان از اين غروب آشنايي

بيا و مکن زما مشکل گشا يي بنه مرهم به اين قلب مکد ر

سيد حبيب حبيب پور