بازگشت

آرزو



اي کاش در عزاي تو خون مي گريستم

دمساز زخمه هاي جنون، مي گريستم
يک سينه داشتم به زلالاي آسمان

از ابرهاي تيره، فزون مي گريستم
همناله با تمامي ياران تو، حسين!

اي کاش در تمام قرون مي گريستم
سرچشمه هاي اشکم اگر خشک مي شدند

آنگاه مي نشستم و، خون مي گريستم
عشقت مگر نبود که دست مرا گرفت

وقتي ز پا فتاده، نگون مي گريستم؟

اين گريه، آبروي منست و دليل عشق

اي عشق! بي نگاه تو چون مي گريستم؟
اي کاش در ترنم شعر زلال اشک

از مرزهاي واژه برون، مي گريستم

نظام مولا هويزه