بازگشت

گروه: تاريخ و سيره
 
 
مرکز پاسخگو:مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها
موضوع اصلي:شهادت امام حسين(ع)
موضوع فرعي:شهادت امام حسين(ع)-پيمان شكني كوفيان
سؤال:چرا كار مسلمانان به جايي رسيد كه امام حسين(ع) را به شهادت رساندند مگرخودشان از وي دعوت نكردند؟
جواب:

ر اين كه مردمان زيادي به دين پيامبر اكرم(ص) درآمدند و واقعاً اسلام آوردند شكي نيست اما كساني هم بودند كه توان و توفيق معرفت پيامبر و آيين و حكومت حضرت را پيدا نكردند چنان كه در قرآن هم فرموده است كه: {A{/Bقالَتِ اَلْأَعْرابُ آمَنَّا. قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا{w1-10w}{I49:14I}/}A}، {V(حجرات، آيه 14)V} و كساني هم بودند كه در ظاهر اسلام آورده بودند اما عقيده اي به آن نداشتند و سعي در كم رنگ كردن وحتي از بين بردن آن داشتند. با اين كه در زمان پيامبر هم تلاش هاي زيادي كردند اما موفق نشدند بعد از رحلت هم هر چند يكباره همچنين توفيقي پيدا نكردند ولي توانستند با گذشت زمان به اهداف خود برسند. از جمله آنان ابوسفيان و خاندان او بود. آنان از زمان به خلافت رسيدن خليفه سوم زمينه كاري را بيشتر ديدند و دست به اقداماتي زدند و انحرافات قابل توجهي در حكومت اسلامي به وجود آوردند. هنگامي كه معاويه توانست با حيله عمر و عاص در مسأله حكميت به حكومت خود در شام استحكام ببخشد و قبل از آن به خونخواهي خليفه كشته شده (عثمان) بپا خاسته بود. موقعيت محكم تري در شام و نواحي آن به دست آورد و بعد از شهادت امام علي(ع) و تحميل صلح با آن شرايط خاص عصر امام حسن(ع) خليفه مطلق پيامبر گرديد و براي رسيدن به خواسته هاي خود دست به هر اقدامي زد. از جمله كارهايي كه انجام داد: 1- سب و لعن امام علي(ع) در منابر و خطبه ها و نمازهاي واجب. 2- كشتن طرفداران جدي امام علي(ع) مانند عمار ياسر، ميثم تمار، حجر بن عدي. 3- منع نشر فضائل امام علي(ع). 4- جعل احاديث در مدح اموي ها و خصوصاً عثمان. با گذشت پنجاه سال از رحلت پيامبر اكرم(ص) نسل دوم و سوم مسلمانان پا به عرصه حيات گذاشته بودند و شهرهاي زيادي هم بعد از رحلت پيامبر فتح شده بودند. اينان نه پيامبر را ديده بودند و نه صحابه راستين حضرت را تا اين كه سنت و سيره پيامبر را به طوري صحيح ياد بگيرند. خصوصاً شام كه از ابتدايي كه اسلام آوردند. زياد پسر ابوسفيان و سپس معاويه پسر ديگر ابوسفيان از طرف خليفه دوم به استانداري آنجا منصوب شدند و معاويه مدت چهل و دو سال (تا سال 60 كه در همانجا مرد) هر چه خواست در شام به عنوان امير و بعد خليفه پيامبر و اميرالمؤمنين انجام داد. او علاوه بر اين كه خود عقيده اي به اسلام و پيامبر نداشت. هر چند جرأت اين كه با صراحت همچنين حرفي را بزند نداشت اما اقدامات زيادي براي از بين بردن دين اسلام به خرج داد. مسعودي كه از مورخان بزرگ اهل سنت است مي نويسد: معاويه در جلسه اي كه با يكي ازدوستانش داشت آن شخص به معاويه گفت حالا كه همه چيز را به دست آورده ايد كمي با بني هاشم و خاندان پيامبر و علي به عدالت رفتار كن و بدرفتاري با آنها را كنار بگذار. معاويه گفت: هرگز. ابوبكر و عمر و عثمان با آنها مدارا كردند مردند و نام آنها هم از بين رفت اما پيامبر مرد ولي هنوز در شبانه روز پنج بار در مساجد و مأذنه ها نام او را در اذان مي گويند و سپس گفت: بايد كاري كنيم كه نام پيامبر هم از بين برود و آن را دفن كنيم...، {V(مروج الذهب، ج 3 - سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي)V}. يزيد هم بدتر از او هيچ عقيده اي به اسلام و احكام آن نداشت. او صراحتاً انكار عقايد اسلام را مي كرد. در يكي از شعرهايش گفته است: {Sلعبت هاشم بالملك فلا# خبر جاء ولا وحي نزل S} {Mبني هاشم (پيامبر اكرم) با ملك و حكومت بازي كردند وگرنه نه خبري از آسمان آمده و نه وحي بر او نازل شده است M}، {V(تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، ج 2، ص 24)V}. علت پيمان شكني مردم كوفه چه بود؟ با مطالعه تاريخ و موقعيت كوفه و ويژگي هاي آن شهر و ساكنانش مي توان علت هايي براي پيمانشكني آنان به دست آورد. {Tالف) تركيب جمعيتي كوفه:T} اين شهر از جمعت خاصي تشكيل شده بود و گروه هاي مختلفي در آن ساكن شده بودند. مرحوم شيخ مفيد مي گويد، مردم كوفه چند دسته بودند: 1- شيعيان اميرالمؤمنين، 2- خوارج، 3- مردماني فتنه جو و طمع كار كه چشم به غنيمت هاي جنگي داشتند، 4- گروهي دو دل كه از عقيده و ايماني محكم برخوردار نبودند. 5- گروهي نيز از روي عصبيت قومي و قبيله اي و به پيروي از سران قبايل در جنگ شركت مي كردند. {Tب ) ويژگي هاي اخلاقي مردم كوفه:T} كوفيان عليرغم امتيازات مثبت و ارزشمندي كه داشتند، صفات منفي نيز در آنها بود از جمله: دنياطلبي، نظام ناپذيري، احساساتي بودن، ايمان و عقيده جدي و قلبي نداشتن. {Tج ) تغيير شرايط در كوفه بعد از دعوت از امام حسين(ع):T} بعد از آن كه حكومت يزيد متوجه شد كه كوفيان از امام حسين(ع) دعوت كرده اند به فكر چاره افتادند و دست به اقدامات زدند. لازم است بدانيد كه زماني كه مردم اقدام به دعوت كردند حتي هنگامي كه حضرت مسلم بن عقيل وارد شهر شد و مورد استقبال زياد مردم قرار گرفت، فرماندار كوفه نعمان بن بشير بود كه هر چند دست نشانده معاويه بود اما به هيچ وجه نمي خواست با امام حسين(ع) درگير شود و مردم با وجود او احساس امنيت و آرامش و آزادي داشتند، لذا جلسات مي گرفتند و از امام دعوت مي كردند و با مسلم بن عقيل بودند. اما يزيد او را عوض كرد و عبيدالله بن زياد را به كوفه فرستاد با آمدن او شرايط در كوفه شديداً تغيير كرد. او دست به اقداماتي زد از جمله: 1- ايجاد رعب و وحشت و فشار بر مردم: او هنگامي كه وارد كوفه شد مردم را تهديد كرد كه لشكري از شام به طرف كوفه در حركت است و بعداً مردم را وادار كرد كه بايد براي جنگ با امام راهي كربلا شوند و گفت: «فايما رجل وجدناه بعد يومنا هذا متخلفاً عن العسكر برئت منه الذمه؛ هر مردي كه از امروز تخلف از سپاه كند ذمه و عهده او بري ء است (يعني جزاي او قتل و كشته شدن است)، {V(اخبار الطوال، ص 254 به نقل از حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 194 و 195)V}. او دستور داد كه هر مردي را كه توان جنگيدن دارد و در كوفه مانده است بگيرند و بكشند. 2- حرص و طمع به مال و جاه دنيا: ابن زياد با رشوه و وعده هاي زياد بزرگان كوفه را به خود جذب كرد، چنان كه مجمع بن عبيد و كسان ديگر وقتي در بين راه به امام(ع) رسيدند، راجع به كوفه عرض كردند: «اما اشراف الناس فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم...؛ اما بزرگان مردم رشوه فراوان به آنها داده شد و خرجين هاشان پر شده است...»، {V(حماسه حسيني، ج 3، ص 49)V}. به عمر بن سعد حكومت ري را داد. به شمر فرماندهي قسمت عمده اي از لشكر و ديگران را هم به طوري ديگر و براي لشكريان هم جايزه هاي زياد معلوم كرد. هنگامي كه خولي سر مبارك امام را به منزل برد تا فردا به عبيدالله تحويل بدهد، همسرش كه علت را پرسيد او گفت: «جئتك بغني الدهر»، {V(حماسه حسيني، ج 3، ص 49)V}. 3- ايمان سطحي مردم: چنان كه گفته شد گروهي از مردم كوفه ايمان توأم با آگاهي نداشتند تا بتوانند براساس آن تصميم بگيرند و جانفشاني كنند و با مقداري وعده و رشوه و هواي غنيمت آماده جنگ شدند. 4- جهالت و ناآگاهي مردم: مشكل ديگري كه مرد كوفه البته نه همه آنها داشتند؛ جهالت و ناآگاهي از مسائل بود. آنان كه از واقعيت اسلام و رسالت پيامبر بصيرت نداشتند، لذا در شناخت دشمن نيز ناتوان بودند و با كوچكترين تغييري آنها نيز تغيير جهت مي دادند. 5- دنياگرايي خواص و عدم تلاش براي اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد حكام و ديگر مفاسد اجتماعي. براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1- حماسه حسيني، ج 3،شهيدمطهري 2- حيات فكري امامان شيعه،رسول جعفريان 3- عبرت هاي عاشورا،مقام معظم رهبري 4- قيام امام حسين(ع)،دكتر سيد جعفر شهيدي