بازگشت

گروه: عزادراي و سوگواري
 
 
مرکز پاسخگو:مؤسسه پيوند با امام
موضوع اصلي:فلسفه عزاداري
موضوع فرعي:عزاداري و تعزيه
سؤال:با توجه به اينكه شهادت امام حسين(ع) در روز عاشورا است، چرا ما از اول محرم عزاداري و تعزيه مي گيريم؟


جواب:

ائمه معصومين( تأكيد زيادي بر زنده نگه داشتن ياد و خاطره حماسه كربلا داشته اند، و فلسفه احياء اين امر اينست كه هدف كلي اين نهضت براي هميشه زنده بماند و فلسفة خاصي از طرف پيشوايان دين توصيه شده است كه اين جريان به عنوان يك مصيبت يادآوري شود، و مردم بر آن بگريند، اما گرياندن و گريه كردن صرف، هدف اصلي عزاداري و تعزيه خواني نمي باشد تا بگوييم روز شهادت امام حسين( دهم محرم است. چرا از اول محرم مراسم عزاداري و گريستن آغاز مي شود، بلكه هدف، شناختن اين واقعه و تطبيق آن با شرايط روز و حركت در مسير اهداف امام حسين( است.
استاد مطهريره در اين زمينه مي فرمايند : ائمه اطهار گفتند كه اين حادثه بايد زنده بماند، فراموش نشود و مردم بنشينند و بگريند. چرا چنين گفتند؟ هدف آنها از اين دستور چه بوده است، اينجا يك هدف واقعي است و يك هدف مسخ شده! يكبار آمديم گفتيم اين فقط به خاطر اينست كه يك تسلي خاطري براي حضرت زهرا( باشد؛ ايشان با اينكه در بهشت هستند با اينكه همراه فرزند بزرگوارشان هستند ... خود امام حسين( در روز اول فرمود : و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف چقدر مشتاق هستم كه به اسلافم (جدم، پدر و مادرم) ملحق شوم، اشتياقي زياد چون اشتياقي كه يعقوب براي ديدن يوسف داشت. با اينكه امام حسين( ملحق به مادرش هست، مع ذلك حضرت زهرا( در بهشت نشسته، دائماً بي تابي مي كند و ما مردم بيسروپا بايد بياييم يك مقدار گريه كنيم كه حضرت زهرا تسلي خاطر پيدا كند، آيا شما توهيني بالاتر از اين براي حضرت زهرا(س) پيدا ميكنيد؟!
ديگر گفتند : (علت دستور گريه چيز ديگري است) امام حسين(ع) بي تقصير در كربلا به دست يك عده مردم تجاوز كار كشته شد، پس اين تأثرآور است بايد متأثر بود. من هم قبول دارم امام حسين(ع) بدست يك عده مردم ظالم متجاوز كشته شد، اما همين؟ يك آدم بي تقصير به دست آدمهاي با تقصير كشته مي شود، روزي هزار نفر آدم در دنيا به اصطلاح نفله مي شوند تأثر آور هم هست،اما آيا اين نفله شدنها ارزش دارد كه قرنهاي زيادي، ده قرن، بيست قرن، سي قرن ادامه پيدا كند؟... خير آنها كه آمدند توصيه كردند كه بايد عزاي حسين زنده بماند، چون او يك مكتب به وجود آورد، مي خواستند مكتبش زنده بماند.(1) ... وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم بايد نگاهي به نهضت حسين بكنيم، مي بينيم امام حسين( كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل آورده، مجسم كرده است ولي تجسم زنده و جاندار حقيقي و واقعي، نه تجسم بي روح(2) ... آنچه كه در حسين بن علي( در اين حادثه عاشورا و در آن ابتلا و مصيبت پيدا شد از توحيد، از جلوه ايمان، از جلوه خداشناسي، از ايمان كامل به جهان ديگر، از رضا، از تسليم، از صبر، از استقامت، از مردانگي، از طمأنينه نفس، از ثبات ، از عزت نفس، از كرامت نفس، ازآزاديخواهي، از آزادي طلبي، از اينكه در فكر انسانها باشد، از اينكه در خدمت انسانها باشد، اگر شما نمونه اي در دنيا پيدا كرديد، آنوقت بگوييد چرا ما نام حسين بن علي(ع) را زنده كنيم. (دستور آنها) براي اينست كه بلكه پرتوي از روح حسيني در روح ما و شما بتابد، اگر اشكي كه براي او مي ريزيم در مسير هماهنگي روح ما باشد، روح ما پرواز كوچكي با روح حسيني بكند، ذره اي از همت او، ذره اي از غيرت او، ذره اي از حريّت او،ذره اي از تقواي او، ذره اي از توحيد او در ما بتابد و چنين اشكي از چشم ما جاري شود آن اشك هر چقدر دلتان بخواهد قيمت دارد.(3)
البته در حادثه كربلا از جنبه ديگري نيز اسلام نمايش داده مي شود. ما در حادثه كربلا به جريان عجيبي برخورد ميكنيم و آن اين كه مي بينيم در اين حادثه مرد نقش دارد، زن نقش دارد، پير و جوان و كودك نقش دارند، سفيد و سياه نقش دارند، عرب و غيرعرب نقش دارند، طبقات و جنبه هاي مختلف نقش دارند، ... اينكه عرض مي كنم زن نقش دارد منحصر به زينب( نيست، در اين زمينه داستانها داريم، ما در كربلا يك زن شهيد داريم و آن، زنِ جناب عبدا...بن عمير كلبي است. دو زن ديگر داريم كه رسماً وارد ميدان جنگ شدند ولي اباعبدا... مانع شد و به آنها فرمود كه برگرديد و آنها برگشتند. مادرهايي ناظر شهادت فرزندانشان بودند و اين را در راه خدا به حساب آورده اند.(4)...
دوست عزيز، با توجه به مطالبي كه به عرضتان رسيد، بايد گفت زنده نگه داشتن خاطرات كربلا كه احياء كليات اسلام است با يك روز عملي نيست و نياز به فرصت و وقت كافي دارد، و علاوه بر آن تكرار مسأله و بيان آن از طرق مختلف، همانطور كه در روانشناسي اين مسأله اثبات شده است، به تربيت افراد و رشد جامعه كمك خواهد كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
1. حماسه حسيني،ج1،استاد مطهري،ص105
2. همان، ص384
3. همان، ص107-106
همان، 384