بازگشت

گروه: اطلاعات عمومي
 
 
مرکز پاسخگو:مؤسسه پيوند با امام
موضوع اصلي:تربت كربلا
موضوع فرعي:شفاي تربت امام حسين (ع)
سؤال:شبه : چرا در لقمه حلال و در شفاي تربت امام حسين( براي شفا نياز به يقين است ولي در لقمه حرام بدون يقين تأثير گذاشته و حتي فرزند بي گناه هم تأثير مي گذارد؟


جواب:

تاتو تاريك و ملول و تيره ايدان كه با ديو لعين همشيره اي
لقمه اي كان نور افزود و كمالآن بود آورده ازكسب حلال
روغتي كايد چراغ ما كشدآب خوانش چون چراغي را كشد
علم وحكمت زايد از لقمه حلالعشق در رقّت آيد از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بيني و دام جهل و غفلت زايد آن را دان حرام(2)
پيامبر اكرم( مي فرمايند : من اكل لقمه من حرام لم تقبل له صلاة اربعين ليله(3) (كسي كه لقمه حرام بخورد، نماز او تا چهل روز قبول نمي شود.)
اما مطلب ديگري كه بايد به آن پرداخت، اينست كه هدف از آفرينش انسان، اينست كه فرد با انجام افعال (واعمال)، به صورت اختياري، مسير تكامل خود را به سوي كمال نهايي، كه همان قرب و نزديكي به خداست، بپيمايد.(4) پس روح انسان موقعي به تكامل مي رسد، كه عمل نيكي را با اختيار و اراده خود انجام دهد؛ و اراده بر انجام كار موقعي برانگيخته مي شود، كه ميل و شوق و محبت به نتيجه كار در انسان به وجود آيد. و همين انگيزه است كه حركتي در درون روح به سوي هدف و مقصود پديد آورده، (5) باعث تكامل و قدرت روحي مي شود. و اين روح تكامل يافته به خداوند نزديكتر است. و هر چه اين نزديكي بيشتر باشد، روح داراي قدرت بيشتري است. چنانكه خداوند مي فرمايد : اي بنده من، از من اطاعت كن تا ترا مثل خودم قرار دهم، من به شيء ميگويم باش، مي شود. ترا به گونه اي قرار مي دهم كه به شيء بگويي باش، بشود. و پيامبر اكرم( مي فرمايند : انما الاعمال بالنيات يعني (عملي روح انسان را بالا مي برد، كه از نيّت و انگيزة پاك و خالصي برخواسته باشد.)
بنابراين هر چه ايمان و يقين انسان بيشتر باشد، عملي كه از آن ايمان و يقين بر مي خيزد، تأثير بيشتري دارد. و مسلماً اين شخص موقعي كه مقداري از تربت امام حسين( را براي شفا و تبرك مي خورد، در او تأثير مي گذارد. البته نبايد اين نكته را فراموش كرد كه تربت خالص كه براي آن خاصيتها ذكر شده، بخاطر تأثير روح بزرگ و متعالي امام حسين( در ذرات تربت است.
درباره اهميت يقين حديثي از پيامبر اكرم( نقل شده است كه وقتي از ايشان درباره مردي كه يقينش خوب است و گناه بسياري مي كند، و مردي كه يقينش كم است ولي در عبادت كوشا است، سؤال شد،فرمود : هيچ انساني نيست كه گناه نكند، اما كسي كه غريزه اش عقل و صفتش يقين است، گناهان به او ضرر نمي زند. زيرا هر گناهي مي كند، پشيمان مي شود و توبه و استغفار مي كند. لذا گناهانش بخشيده مي شود، و برايش يك برتري مي ماند، كه بوسيله آن وارد بهشت مي شود. و در جاي ديگر مي فرمايند : يقين كل ايمان است. (6)
بنابراين مطلبي كه شايد بتوان از مطالب مذكور استنباط كرد، اينست كه اختيار و اراده انسان، نقش اساسي را در تكامل روح و عروج انسان بر عهده داشته، بخاطر همين مسأله است كه در روايات و آيات به مسأله تعليم و تربيت و پرورش انسان بهاي بسيار زيادي داده شده است. چه بسيار افرادي سالم و سودمند چون سلمان فارسي، آسيه و ... ، كه از خانواده هاي كافر و ناسالم بيرون آمده، و با اراده و اختيار خود از مكتب بزرگان سود جسته، و فردي مفيد و صالح شده اند. و برعكس چه افراد ناسالمي كه از خانواده هاي سالم تحويل جامعه داده شده اند :
پسر نوح، با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شدسگ اصحاب كهف روزي چند پي نيكان گرفت و مردم شد
نكته ديگري كه بايد ذكر كرد اينست كه دنيا دنياي تزاحمات علل و معلولات است، و هر علتي كه قويتر باشد اثر خود را مي گذارد. ميزان تأثير لقمه حرام نيز بنا به شدت و ضعف حرمت آن، متفاوت خواهد بود؛ چنانچه در موارد ديگر نيز اين مسأله به چشم مي خورد. مثلاً در روايات است كه زن باردار اگر در اواخر ماه هاي بارداري خرما بخورد، باعث صبوري فرزندش ميشود، حال ممكن است شخصي اين دستور را رعايت كند، اما به نتيجه مطلوب نرسد، كه در اينجا بايد علل و عوامل ديگري نيز دخيل باشند، و اين تأثير همراه شرايطي باشد، كه ممكن است پيامبر اكرم( در صحبتهاي ديگر خود به آنها اشاره كرده باشند.
در پايان خاطرنشان مي كنيم كه بحث مذكور، نياز به تحقيق و بررسي زياد دارد، كه با توجه به وقت محدود،پاسخگويي بيش از اين مقدور نمي باشد. براي آگاهي بيشتر مي توانيد به كتابهاي اخلاقي مراجعه فرماييد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
اخلاق، ترجمه كتاب الاخلاق، تأليف مرحوم سيد عبدا... بشر، مترجم : محمد رضا جباران، ص63
1. مثنوي معنوي، دب 1641 ـ 1645
2. كنزالعمال، خ9266
3. آموزش عقايد، دوره كامل سه جلدي، آيت ا... مصباح يزدي، ص177
4. همان، ص462
اخلاق، ترجمه كتاب الاخلاق، تأليف مرحوم سيد عبدا...بشر، مترجم : محمد رضا جباران، ص416