جواب:
زيرا امام مي خواست اتمام حجت كند و اگر شود با وعظ و خطابه , افراد گمراه را به راه بياورد. امام (ع) تا آخرين لحظات عمر پر بركتش لحظه اي از جنگيدن با سپاه كفر و عناد سر باز نزد, امّا از طرفي تقريباًمسن بود (هنگام شهادت 57ساله ) و از طرفي داغ عزيزان (فرزندان و برادر و برادرزاده ها و خواهر زاده و عموزاده هاو ياران با وفا و...) را داشت از طرف سوم فكر ناراحتي و گرفتاري دختران و زنان در دست گروهي از خدا بي خبران بود, و چندين بار حملهء جانانه به دشمن كرده و آن ها را تار و مار كرده بود, كه بعضي مي نويسند امام 7195نفر راكشتند و برخي را مجروح كردند هم چنين تشنگي و عطش اباعبدالله 7و بالاخره بيرون رفتن خون از بدن مباركش در اثر بيش از هفتاد و دو زخم و به قولي بيش از سيصد و بيست زخم (3) همه سبب شد حضرت احساس خستگي و (پـاورقي 3.محدث قمي , منتهي الامال , ج 1 ص 284 كوفتگي كند. به همين دليل براي رفع خستگي تصميم گرفتند لختي آرام بگيرد و استراحت كند. در اين هنگام سنگي بر پيشانيش اصابت كرد. دامن لباس خود را گرفت تا خون از صورتش پاك كند كه ناگهان تيري سه شعبه بر سينهء مبارك و به نقلي بر قلب مباركش اصابت كرد كه بعد از آن چندان زنده نماندند و روحش به عالم ملكوت پرواز نمود.(4) (پـاورقي 4.علي نظري منفرد, برداشت از قصه كربلا, ص 262- 266
|