بازگشت

نامه ي حضرت در جواب معاويه


اما بعد، فقد بلغني کتابک، و تعبيرک اياي، باني تزوجت مولاتي، و ترکت اکفائي من قريش، فليس فوق رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم منتهي في شرف، و لا غاية في نسب، و انما کانت ملک يميني، خرجت عن يدي بامر التمست فيه ثواب الله تعالي ثم ارتجعتهاعلي سنة نبيه صلي الله عليه و آله و سلم، و قد رفع الله بالاسلام الخسيسة، و وضع عنا به النقيصة، فلا لوم علي امري ء مسلم، الا في امر مأثم، و انما اللوم لوم الجاهلية [1] .


***

نامه ي تو به من رسيد و هم چنين سرزنش تو، که من کنيز خود را بعد از آن که او را، آزاد نموده بودم، به ازدواج خود درآورم، و هم کفوهاي قريشي را ترک نمودم. يقينا برتر از پيامبر در شرافت و نسبت کسي وجود ندارد.

همانا اين زن کنيز من بود و من او را براي رضاي خدا آزاد نمودم، سپس براساس سنت پيامبر، با او ازدواج کردم، و خداوند به واسطه اسلام فرومايگان را بالا برد و نقصان را از ما، به سبب اسلام برطرف نمود.

پس سرزنشي بر هيچ مسلماني نيست مگر بر گناهانش، و همانا سرزنش تو سرزنش جاهليت است.


***

[1] زهر الاداب و ثمرة الالباب: ج 1، ص 101.