بازگشت

نفرين به عمر سعد به هنگام ميدان رفتن علي اكبر


قال الامام الحسين عليه السلام: مالَکَ؟ قَطَعَ اللّهُ رَحِمَکَ! وَلا بارَکَ لَکَ في أَمْرِکَ، وَسَلَّطَ عَلَيْکَ مَنْ يَذْبَحُکَ عَلي فِراشِکَ کَما قَطَعْتَ رَحِمي وَلَمْ تَحْفَظْ قَرابَتي مِنْ رَسوُلِ اللهِ صلي الله عليه وآله


***

امام حسين عليه السلام فرمود: (چه شده است تو را اي عمر سعد؟ خدا پيوند خويشاوندي تو را پاره کند، و کارت را بر تو مباک نگرداند، و کسي را بر تو مسلّط کند که پس از من تو را در بستر خوابت سر ببرّد، چنانکه پيوند خويشاوندي مرا پاره کردي، و حرمت رسول خدا را نسبت به ما حفظ نکردي.)

پس از حادثه عاشورا عمر سعد مهلتي پيدا نکرد، چون قيام هاي شيعيان آغاز شد و آنگاه مختار قيام کرد، کوفه را آزاد ساخت، عمر سعد براي اينکه به مجلس مختار نرود، خود را به مريضي زد و در بستر استراحت خود آرميد، مختار چند مرد جنگي را فرستاد و هشدار داد، اگر عمر سعد مي خواهد از جاي خود برخيزد قصد حمله بشما را دارد به او مهلت ندهيد.

فرستادگان مختار بر عمر سعد وارد شدند در حالي که او در بستر خود آرميده بود، پيام مختار را به او ابلاغ کردند، ناگهان عمر سعد خواست خيزشي بردارد و شمشير خود را بگيرد که او را با شمشير زدند و سر او را در بستر خوابش جدا کرده براي مختار بردند، اينجا بود که همه از اجابت دعاي امام حسين عليه السلام به شگفت آمدند.


***