بازگشت

از سخنان آن حضرت در ترغيب ياران خود به صبر و آخرت


و ذلک لما اشتد الامر به، نظر من کان معه، فاذا هو بخلافهم لانهم کلما اشتد الامر، تغيرت الوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجلت قلوبهم و کان عليه السلام و بعض من معه من خصائصه، تشرق الوانهم، و تهدئ جوارحهم و تسکن نفوسهم، فقال بعضهم لبعض: انظروا لا يبالي بالموت!

فقال عليه السلام لهم:

صبرا بني الکرام، فما الموت الا قنطرة تعبر بکم عن البؤس و الضراء الي الجنان الواسعة، و النعيم الدائمة، فايکم يکره أن ينتقل من سجن الي قصر، و ما هو لاعدائکم الا کمن ينتقل من قصر الي سجن و عذاب، ان أبي حدثني عن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «ان الدنيا سجن المؤمن، و جنة الکافر» و الموت جسر هؤلاء الي جنانهم و جسر هؤلاء الي جحيمهم، ما کذبت و لا کذبت [1] .


***

(روز عاشورا وقتي کار مبارزه و جهاد سخت شد و عرصه بر خاندان عصمت و طهارت تنگ گرديد، همراهان به حضرت نگاه کردند؛ ديدند او برخلاف آنان است؛ زيرا آنان هر چه کار سخت تر مي گشت، رنگ چهره هايشان عوض مي شد و بدن ها گويي مي لرزيد و قلبشان ترسان مي شد؛ ولي حضرت رنگ چهره شان مي درخشيد و اعضا و جوارحشان آرام و قلبشان مطمئن بود. بعضي ياران به يکديگر مي گفتند: به حضرت نگاه کنيد که هيچ هراسي گويي از مرگ ندارند و به آن اعتنايي نمي کند.

در اين لحظه حضرت فرمودند:)

بزرگواران صبور باشيد؛ مرگ جز پلي بيش نيست که شما را از سختي ها به بهشت و نعمت هاي دائمي آن مي رساند. کدام يک از شما اکراه دارد که از زنداني به قصر و کاخ مجللي منتقل شود؛ ولي براي دشمنان شما، مرگ، پل انتقال از قصر، به زندان و عذاب است. همانا پدرم از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي من نقل فرمود که دنيا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پلي است براي ياران من به سوي بهشت و براي دشمنان خدا به سوي جهنم، نه من مطلب ناروايي گفتم و نه به من چنين گفته شده است.


***

[1] معاني الاخبار: ص 289.