بازگشت

به كارگيري شعرا


در آن روزگار، شعرا از قوي ترين رسانه هاي گروهي بودند که معاويه بخششهاي فراواني به آنان کرد و اموال زيادي به آنها بخشيد که زبانهاي آنان به مدح و ثناي يزيد گشوده شد وصفات برجسته اي به او دادند و اوصاف زيبايي برايش گفتند که از جمله آنهاست:

- عجاج: «عجاج»، يزيد را مدح فراوان نمود و ضمن آن گفت:



اذا زلزل الأقوام لم تزلزل

عن دين موسي و الرسول المرسل



وکنت سيف اللَّه لم يقلل

يفرع أحياناً و حيناً يختلي [1] .



«اگر مردمان از جاي بجنبند تو از دين موسي و پيامبر مرسل، متزلزل نمي شوي».

«تو شمشير خدا بودي که کند نمي شود، گاهي بالاي سرها مي رود و گاه درو مي کند».

معناي اين شعر آن است که يزيد، دنباله رو موسي پيامبر و حضرت محمد صلي الله عليه و آله مي باشد و او شمشير برّنده خداست که بر اوليا و دوستان خدا بر افراشته بوده است!!

- احوس: «احوس» شاعر، با قصيده اي او را مدح گفت که در آن آمده است:



ملک تدين له الملوک مبارک

کادت لهيبته الجبال تزول



يجبي له بلخ و دجلة کلها

وله الفرات و ما سقي و النيل



«پادشاه مبارکي که پادشاهان از او فرمان مي برند و از شکوه او نزديک باشد



[ صفحه 259]



که کوهها نابود شوند».

«ماليات بلخ و دجله تماماً بر او مي رسد و فرات و آنچه آبياري مي کند و نيل، از آن اوست».

آن شکوهي که سرها در برابرش خاضع مي شود و کوهها در برابرش نابود مي شوند، از دايم الخمر بودن وي و بازي پيوسته اش بابوزينگان و سگان و ارتکاب جرايم و زشتکاريها به وي رسيده بود!

- مسکين دارمي: «مسکين دارمي» از شاعران مزدور بود که معاويه به وي دستور داد تا وي را در حضور کساني که از بني اميه و اشراف اهل شام در مجلسش بودند، او را به گرفتن بيعت براي يزيد تشويق کند. پس مسکين بر معاويه وارد شد و هنگامي که مجلس وي را پر از مردم ديد، با صداي بلند گفت:



ان ادع مسکيناً فاني ابن معشر

من الناس أحمي عنهم و أذود



الا ليت شعري ما يقول ابن عامر

ومروان ام ماذا يقول سعيد



بني خلفاء اللَّه مهلا فانما

يبوئها الرحمن حيث يريد



اذا المنبر الغربي خلاه ربه

فان امير المؤمنين يزيد



علي الطائر الميمون و الجد ساعد

لکل أناس طائر و جدود



فلا زلت اعلي الناس کعبا

ولم تزل و فود تساميها اليک و فود



ولا زال بيت الملک فوقک عاليا

تشيد اطناب له و عمود [2] .



«اگر مرا مسکين بخوانند، من فرزند گروهي از مردم هستم که از آنها حمايت و دفاع مي کنم».



[ صفحه 260]



«کاش مي دانستم که ابن عامر و مروان چه مي گويند و يا اينکه سعيد چه خواهد گفت».

«اي فرزندان خلفاي خدا! دقت کنيد که خداوند رحمان هرجا بخواهد، خلافت را قرار مي دهد».

«اگر منبر غربي را پروردگارش خالي کند، امير المؤمنين يزيد خواهد بود».

«اگر به پرنده مبارک و تلاش مدد دهنده باشد براي هر مردمي پرنده و تلاشهايي وجود دارد».

«پس تو همچنان برتر از همه مردم خواهي بود و هيأتها يکي پس از ديگري نزد تو خواهند آمد».

«وخيمه پادشاهي بر سر همچون تو بلند باد و تو طنابها و عمودهايش را بر مي افرازي».

اينها بعضي از شاعراني هستند که «يزيد» را مدح گفته اند و براي وي بزرگواريهايي را جعل نمودند تا زشتکاري و بي بندوباري اش را که نزد همگان معلوم بود، بپوشانند.


پاورقي

[1] شعراء النصرانية بعد الاسلام، ص234.

[2] الاغاني 213 - 212 / 20.