بازگشت

در مصر


بعضي از مورخان معتقدند که قاهره، آن سر شريف را در خود جاي داده است، اما در کيفيت انتقالش به آنجا، دو قول وجود دارد:

1- شعراني ذکر نموده که حضرت زينب عليهاالسلام آن را به مصر منتقل نمود و در آنجا به خاک سپرد [1] که اين گفته اي خلاف قاعده است و مورد اعتماد نمي باشد.

2- مقريزي بيان کرده که در سال 548 هجري، در روز دهم جمادي الآخره از عسقلان به مصر، انتقال داده شد و سيف المملکه به همراه قاضي مؤتمن بن مسکين، آن را انتقال داده و استقبال عظيمي از آن به عمل آمده بود. [2] .

اينها بعضي از گفته هايي است که در مورد به خاکسپاري آن سر عظيم بيان گرديده است. در بيشتر آن اماکن، مزاري بر پا شده که مسلمين به زيارت آن مي روند و مورد عزّت و افتخار هر شهري است که اين نسبت را صاحب گشته باشد.

به هر حال، حضرت حسين عليه السلام در احساسات مردم و دلهاي آنان جاي دارد که قبر و يار آن حضرت در اعماق جانهاست؛ زيرا والاترين تصويري است که مردم در همه ي دورانها و زمانها، مقدس شمرده اند.

از «ابوبکر آلوسي» در مورد سر حضرت حسين عليه السلام پرسيده شد، گفت:



لا تطلبوا راس الحسين

بشرق ارض او بغرب



و دعوا الجميع و عرجوا

نحوي فمشهده بقلبي [3] .





[ صفحه 522]



«سر حسين را در شرق زمين يا در غرب آن نجوييد».

«همه را رها کنيد و به سوي من آييد که مرقدش در قلب من است».

و «حاج مهدي فلوجي» گفته است:



لا تطلبوا رأس الحسين فانه

لا في حمي ثاو و لا في واد



لکنما صفو الولاء يدلکم

في انه المقبور وسط فؤادي [4] .



«سر حضرت حسين عليه السلام را نه در جاي حمايت شده و نه در درّه اي مجوييد».

«لکن صفاي دوستي شما را رهنمون مي گردد که وي در ميان قلبم دفن شده است».

حضرت امام حسين عليه السلام احساسات مردم را تسخير نمود و در دل آنان جاي گرفت، آنان شيفته ي دوستي و پاکي او گشته و به مصيبتها و گرفتاريهاي عظيمي که بر آن حضرت جاري گرديد، داغدار شدند، مصيبت آن حضرت همچنان دلها را مي شکافت و جانها از عظمت آن به غم و اندوه، مي سوزند.

مردم به سوي هر مرقدي که شرف انتساب مرقد سر امام عليه السلام، در آن باشد، براي زيارت مي شتابند. مرقد عظيم، در قاهره پر از زائراني است که از آن برکت مي جويند و زيارتش را از برترين طاعات و قربتها نزد خداي تعالي مي دانند.



[ صفحه 523]




پاورقي

[1] طبقات الکبري 27 /1.

[2] نورالابصار،ص 271.

[3] البابليات 128 /3.

[4] شعراء الحلة 371 /5.