بازگشت

در مجلس ابن زياد


دختران رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را در حالي که اسير ذلّت بودند، بر فرزند مرجانه، آن زاده ي پليديها و خيانت، در قصر فرمانداري وارد کردند، در حالي که آن کاخ از سربازان جنايتکار خون آشام پر شده بود که او را براي پيروزي، شادباش مي گفتند و از قهرمانيهاي ساختگي خود در روز عاشورا برايش سخن مي راندند، او خوشحال و شادمانه، پاهايش را تکان مي داد در حالي که سر ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در برابرش قرارداشت، آن پليد، آن را بازيچه قرار داده با چوب دستي کوچکش بر آن ضربه مي زد و با شماتت مي گفت: «من هرگز همانند اين چهره را نديده ام!!».



[ صفحه 410]



هنوز سخنش را تمام نکرده بود که «انس بن مالک صحابي» تيري از منطق خود به سويش انداخت و به او گفت: «وي شبيه پيامبر بود». [1] .

آن پليد از سخنش به رنج آمد.

در آن مجلس، شخصي از طايفه ي «بکر بن وائل» بود که او را «جابر» مي گفتند. وي از جاي خود برخاست در حالي که مي گفت: «به خدا! اگر ده نفر از مسلمين پيدا کنم که بر ضد تو قيام کنند، همراه آنان بر عليه تو قيام مي کردم». [2] .


پاورقي

[1] انساب‏الاشراف 417 /3.

[2] مرآةالزمان في تواريخ الاعيان، ص 98.