بازگشت

رؤياي ام سلمه


ام المؤمنين، حضرت ام سلمه، از هنگام خارج شدن امام به سوي عراق، پريشان و مضطرب بود؛ زيرا رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله کشته شدن فرزندش حضرت حسين عليه السلام را در سرزمين کربلا به وي اطلاع داده و شيشه اي که در آن تربت آنجا بود، به وي سپرد و فرموده بود: هرگاه آن شيشه پر از خون گرديد، سبط آن حضرت، کُشته شده است [1] ، او هر روز به آن شيشه نگاه مي کرد و مي گفت: «روزي که به صورت خون درآيي، روز بزرگي خواهد بود». [2] .

ام سلمه، در روز دهم محرم به خواب رفت و رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را در خواب ديد، در حالي که سر و صورت آن حضرت خاک آلود بود، پس به آن حضرت عرض کرد: «يا رسول اللَّه! تو را چه شده است؟!».

- «کشته شدن حسين را مشاهده نمودم».

ام سلمه، پريشان و مضطرب، برخاست و فرياد مي زد: «حسين کشته شد، خداوند، خانه ها و قبرهايشان را پر از آتش نمايد». [3] .

ابن عباس، صداي فريادها را شنيد که از خانه ي ام سلمه برخاسته بود، پس به سوي وي شتافت، در حالي که خانه اش از مردان و زنان پرشده بود، به او گفت: «اي ام المؤمنين! چرا ناله و فرياد سر داده اي؟» به او پاسخي نداد و روي به



[ صفحه 379]



زنان هاشمي تبار کرد و به آنان گفت: «اي دختران عبدالمطلب! با من به سوگواري بپردازيد و بر حسين گريه کنيد که به خدا سوگند! سبط رسول خدا و ريحانه اش حسين، کشته شده است».

به وي گفتند: «اين مطلب را از کجا دانستي؟».

وي در خواب ديدن پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را به آنان اطلاع داد [4] ، زنان به شيون پرداختند تا آنجا که مدينه به فغان آمد و روزي پر از سوگواري همچون آن روز، شنيده نشد. [5] .

ام سلمه، از آن روز، مجلس عزاداري براي حضرت حسين برپا نمود و مسلمانان به سوي او مي رفتند و او را در آن مصيبت دردناکش تسليت مي گفتند. از جمله کساني که براي تسليت گفتن نزد وي آمد، «شهر بن حوشب» بود که وي درباره ي آنچه از رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در فضيلت اهل بيت شنيده بود، با او به گفتگو پرداخته، گفت: رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به اطاق خواب ما وارد شد، فاطمه چيزي را براي او آورد و آن را بر زمين نهاد. آن حضرت صلي اللَّه عليه و آله به وي فرمود: «حسن و حسين و عموزاده ات علي را نزد من فراخوان». هنگامي که آنان نزد آن حضرت جمع شدند، گفت: «خداوندا! اينان افراد خاص من و اهل بيتم مي باشند، پس پليدي را از آنان دورکن و به حقيقت پاک گردان». [6] .

آنگاه، ام سلمه، اهل کوفه را لعنت کرد و گفت: «او را کشتند، خداي عزيز و جليل آنان را بکشد، او را فريب دادند و خوار ساختند، خداوند لعنتشان کند». [7] .



[ صفحه 380]



وي از شدت اندوه، از هوش مي رفت و تنها مدت اندکي باقي ماند تا اينکه در غم و اندوه بر حضرت حسين عليه السلام وفات يافت. [8] .


پاورقي

[1] طبراني، المعجم‏الکبير 114 /3 و 166. ذهبي،تاريخ اسلام 17 /5. مظفري، تاريخ، ص 210. و در آن آمده است که نخستين شيون کننده بر حضرت حسين در مدينه، «ام‏سلمه» بوده است.

[2] طبراني 114 /3، المعجم الکبير 114 /3.

[3] ابن‏عساکر، تاريخ 238 /14.

[4] شيخ طوسي، امالي 314 ح 369.

[5] يعقوبي، تاريخ 246 /2.

[6] ابن‏عساکر، تاريخ 141 /14.

[7] طبراني، المعجم‏الکبير 115 -114 /3.

[8] سير اعلام النبلاء 283 /3.