بازگشت

شهادت حر


آنگاه قهرمان بزرگ، «حرّ بن يزيد رياحي» که به نداي حق پاسخ مثبت داد



[ صفحه 260]



و آخرت را بر دنيا ترجيح داده بود، به ميدان آمد و با لبي خندان و شادماني فراوان از نصرت ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به استقبال مرگ رفته،به نبردي سخت و شديد پرداخت، در حالي که رجز مي خواند:



اني أنا الحرّ و مأوي الضيف

أضرب في اعراضکم بالسيف



عن خير من حلّ بلاد الخيف

اضربکم و لا اري من حيف [1] .



«من حرّ هستم و پناه دهنده ي ميهمان که با شمشير بر شما مي کوبم».

«در دفاع از بهترين کسي که در سرزمين خيف وارد شد، شما را ضربه مي زنم و افسوس نمي خورم».

با اين رجز، از کرم و سخاوت خود سخن گفت و اينکه خانه اش، پناهگاه ميهمانان و جايگاه قاصدان بوده. و نيز اعلام نمود که با شمشير خود، در حمايت از امام عظيمي که بهترين اقامت کننده در سرزمين خيف است، برگردن آنان مي زند و در اين کار، نه اشکالي مي بيند و نه از جنگيدن با آنان افسوس مي خورد.

حرّ در حالي که «زهير بن قين» همراه او بود مي جنگيد و هرگاه يکي از آنان در ميان جمع لشکر درگير مي شد، ديگري او را رهايي مي داد، ساعتي بر اين حال بودند. [2] .

اسب حرّ، زخمهايي برداشت ولي وي از آن پياده نشد بلکه همچنان سوار بر آن، با آنان مي جنگيد و قول «عنتره» را مثال مي آورد:



ما زلت ارميهم بثغرة نحره

و لبانه حتي تسربل بالدم



«همچنان آنان را با زير گلو و سينه اش، مي زدم تا اينکه آغشته به خون گردد».



[ صفحه 261]



ميان حرّ و يزيد بن سفيان، دشمني ديرينه و ريشه داري بود که «حصين بن نمير» آن را در نظر گرفت و به يزيد گفت: اين حرّ است که کشتن او را آرزو مي کردي. يزيد بر او حمله کرد، حرّ بر او تافت و او را کشت [3] «ايوب بن مشرح» تيري به سوي اسب حرّ نشانه گرفت و آن را پي کرد و اسب رم کرد ولي حرّ چون شير از آن بر جست بدون اينکه زياني به وي برسد و با شجاعت در حالي که پياده بود، به جنگ پرداخت تا آنجا که به گفته ي مورخان، 42 نفر از آنان را کشت [4] تا اينکه پيادگان با شمشيرها و نيزه هايشان بر او حمله بردند و او را بر زمين غلتان در خون پاک خود افکندند. ياران امام به سويش شتافتند و او را برداشته در برابر چادر امام که در مقابلش مي جنگيدند، بر زمين نهادند. امام در کنار او ايستاد و با نگاهي سرشار از نور خدا به چهره ي مردانه اش مي نگريست. ياران امام نيز با حالتي از خشوع، ايستادند. امام، پيش رفت و خون از چهره ي حرّ پاک کرد و با اين کلمات، او را به سوگ نشست:

«تو آزاد هستي همانگونه که مادرت تو را نامگذاري کرد و تو در دنيا و آخرت آزاد هستي».

همانا حر آزاد بود و عقلش بر هواي نفسش غلبه کرده بود و در ياري سرور جوانان اهل بهشت شهادت را بر زندگي در دنيا اختيار کرد و با مرگ کريمانه خود در راه خدا درگذشت و يکي از اصحاب امام با حالتي ار خشوع مرثيه زير را خواند:



لنعم الحرّ، حر بني رياح

صبور عند مشتبک الرماح



و نعم الحرّ اذ فادي حسيناً

و جاد بنفسه عند الصباح [5] .





[ صفحه 262]



«بهترين آزاده، حرّ بني رياح است که هنگام به هم پيوستن نيزه ها، شکيبا بود».

«بهترين آزاده، آنگاه بود که خود را فداي حسين کرد و هنگام بامداد، جان خود را تقديم نمود».


پاورقي

[1] الفتوح 185 /5.

[2] البداية والنهاية 184 -183 /8.

[3] طبري، تاريخ 434 /5.

[4] المناقب 100 /4.

[5] الفتوح 186 /5.