بازگشت

شهادت عبدالله كلبي


«عبداللَّه بن عمير کلبي» همچون قهرمانان به جهاد پرداخت و با شمشير خود، به راست و چپ حمله مي برد، به گفته مورخان، نوزده سوار و دوازده پياده را به هلاکت رساند [1] در حالي که زخمهاي فراواني به وي رسيده بود، «هاني بن ثبيت حضرمي» و «بکير بن حي تميمي» بر او تاختند و او را به شهادت رساندند [2] و بدين گونه زندگي اين قهرمان که زندگانيش را به خدا بخشيده و در دوستي و اخلاص نسبت به ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فداکاري کرده بود، به پايان رسيد. همسرش بانو «ام وهب»، به جستجوي وي خارج شد و در ميان اجساد کشتگان او را مي جست، هنگامي که او را يافت، در کنارش نشست در حالي که شهادتش را با ايمان و اخلاص، تبريک مي گفت، چنين سخن گفت: «بهشت، گوارايت باد! از خداوند که بهشت را روزي ات ساخت مي خواهم که مرا همراه تو سازد».

وي همچنان به درگاه خداوند تضرع مي کرد که او را همراه وي در فردوس برين، محشور فرمايد که ناگهان پليد ناپاک، «شمر بن ذي الجوشن» که پليدي اهل زمين را با خود داشت او را مشاهده کرد و به غلامش رستم، دستور داد تا او را بکشد،آن غلام از پشت سر، ناگهان با کرزي آهنين سر او را خرد کرد و وي در ميدان نبرد، شهيد شد که مورخان مي گويند: وي نخستين زن از ياران حضرت حسين عليه السلام است که کشته [3] شد و معناي آن اين است که زنان ديگري از زنان



[ صفحه 253]



ياران امام بودند که در ميدان نبرد، شهيد شدند و بدين وسيله، قوانين جنگي که در جاهليت و اسلام حاکم بود و کشتن زنان و کودکان را تحريم مي کرد، زير پا نهاده شدند.


پاورقي

[1] ابن‏شهرآشوب، مناقب 101 /4.

[2] ابن‏اثير، تاريخ 68 /4.

[3] طبري، تاريخ 438 /5.