بازگشت

شهادت برير


برير، همچون قهرمانان شهادت طلب، به نبرد پرداخت، در حالي که جانش از ايمان، عزم و تصميم بر دفاع از ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله برگشته بود، وي بر اردوگاه ابن سعد فرياد مي کشيد: «اي قاتلان مؤمنان! به من نزديک شويد، اي قاتلان فرزند دخت پيامبر خداي جهانيان! به من نزديک شويد». [1] .

«رضي بن منقذ عبدي پليد»، بر او حمله برد و دست بر گردنش انداخت و ساعتي با وي به نبرد پرداخت، ولي برير بر او دست يافت و بر سينه اش نشست و در حالي که مشغول هلاک ساختن وي بود، فرومايه ي پليد، «کعب بن جابر ازدي» از پشت سر بر او حمله آورد؛ زيرا نمي توانست با او روبه رو شود، پس با نيزه به پشت برير ضربه اي زد و زماني که وي درد را حسّ کرد، خود را بر عبدي انداخت و بيني او را به دندان گرفت و قسمتي از آن را قطع کرد، اما کعب بر او



[ صفحه 246]



تاخت و وي را به شهادت رساند [2] و بدين گونه،زندگي اين مؤمن بلندپايه که از نيکان کوفه و بزرگ قاريان آن بود، به پايان رسيد، در حالي که از قاتل وي انتقاد شد و مردم او را حقير شمردند، به طوري که همسرش از او متنفر گشت و حرف زدن با او را بر خود حرام نموده به او گفت: «تو بر ضد فرزند فاطمه مساعدت نمودي و برير، بزرگ قاريان را کشتي، به خدا! هرگز با تو سخن نخواهم گفت». [3] .

عموزاده اش، «عبيداللَّه بن جابر» بر او خشم گرفت و به وي گفت: واي بر تو! برير را کشتي، با چه رويي با خدا روبه رو مي شوي. آن پليد نيز به شدت پشيمان گشت و اشعاري را سرود که در آنها افسوس و اندوه خود را از ارتکاب اين جنايت،بيان داشت که در بحثهاي پيشين، آنها را ذکر نموديم.


پاورقي

[1] الفتوح 187 /5.

[2] انساب‏الاشراف 399/3.

[3] ابن‏اثير، تاريخ 67 -66 /4.