بازگشت

همراه با محمد بن بشير


از ميان ياران امام که به بالاترين درجات ايمان رسيده بودند، «محمد بن بشير حضرمي» بود که به وي خبر رسيد پسرش در سرزمين ري، اسير



[ صفحه 202]



گشته است. وي گفت: دوست ندارم او اسير شود و من بعد از او زنده بمانم. امام از اين سخنش دريافت که دوست دارد فرزنش را رها نمايد، پس به وي اجازه رفتن داد و فرمود: تو آزاد هستي، پس براي آزاد نمودن پسرت کوشش کن.

آن قهرمان عظيم، تصميم راستين خود را براي ملازمت امام و فداکاري در راه آن حضرت را اعلام نمود و گفت: «درّندگان مرا زنده زنده بخورند، اگر از تو جدا شوم...» [1] .

آيا اين صادقانه ترين تمثال ايمان عميق و فداکاري عظيم در راه امامي نيست که او را دوست داشتند و نسبت به وي اخلاص يافتند و مرگ را به خاطر وي ناچيز شمردند؟


پاورقي

[1] ابن‏عساکر، تاريخ 182 /14. تهذيب الکمال 407 /6. ترجمه امام حسين (ع) از طبقات ابن‏سعد، ص 70.