دعاي امام
سرور آزادگان، خارج شد، صحرا را ديد که از سواران و پيادگان پر شده است و شمشيرها و نيزهاي خود را کشيده و تشنه ي ريختن خون وي و نيکان اهل بيت و يارانش هستند تا مزد ناچيزي از فرزند مرجانه به دست آورند.
[ صفحه 213]
حضرت، مصحفي را طلبيد و آن را بر سر خود گذاشت و تضرع کنان روي به خدا کرد و گفت:
«خداوندا! تو مورد اعتماد من در هر اندوه، و اميد من در هر سختي هستي، تو در هر امري که بر من نازل شود، مايه ي اطمينان و قدرت من مي باشي، چه بسيار اندوهي که قلب در آن سست مي گردد و قدرت در آن اندک مي شود و دوست در آن فرومي گذارد و دشمن در آن زبان به طعنه مي گشايد، آن را به درگاه تو عرضه نمودم و از آن به پيشگاهت شکايت بردم- به خاطر رغبت من به تو نه به ديگري- تو آن را گشايش دادي و آن را دور ساختي و کفايت نمودي، تو سرپرست هر نعمت و دارنده ي هر نيکي و سرانجام هر خواسته اي هستي» [1] .
در اين دعا، عمق ايمان حضرت ديده مي شود که در همه ي کارهاي مهمش به سوي خدا باز مي گردد و به او اخلاص مي يابد، خداوند سرپرست او و پناهگاهي است که در هر امر مهمي که بر او پيش آيد به آن پناه مي برد.
پاورقي
[1] ابنعساکر، تاريخ 216 /14. البداية والنهاية 170 -169 /8. ابناثير، تاريخ 61 -60 /4.