بازگشت

رأفت و عطوفت


از صفات پدر شهيدان اين بوده است که نسبت به مردم، بسيار عطوفت داشته و دست خودرا براي کمک به هر نيازمندي پيش مي برده و به هر صاحب حاجتي کمک مي رسانيده و هرکس را که به وي پناه مي برده، پناه مي داده است.

«مروان» پس از شکست واقعه جمل به آن حضرت و برادرش پناه برد، در حالي که وي از سخت ترين دشمنان بود و از آنان خواست که نزد پدرشان از وي



[ صفحه 151]



شفاعت کنند و آن دو نزد پدر شتافتند و در باره وي با آن حضرت سخن گفتند و اظهار داشتند: «اي امير المؤمنين! وي با شما بيعت مي کند».

آن حضرت عليه السلام فرمود: «آيا قبل از کشته شدن عثمان با من بيعت نکرده بود؟ من نيازي به بيعتش ندارم که آن دستي يهودي است. اگر با دستش با من بيعت کند، با سبابه اش خيانت خواهد کرد، همانا وي امارتي خواهد داشت همچون ليسيدن سگ بينيش را و او پدر چهار قوچ است و امّت از فرزندانش روز سرخي را خواهند ديد».

آنها همچنان از پدر خواهش مي کردند تا اينکه اورا مورد عفو قرار داد، امّا آن فرومايه، اين نيکي را ناديده گرفت و با هر آنچه از وسايل شرّ و بدي در اختيار داشت در مقابل سبطين ايستاد؛ زيرا او بود که مانع شد از اينکه جنازه امام حسن در جوار جدش به خاک سپرده شود. و او بود که به وليد گفت اگر امام حسين از بيعت يزيد خودداري کند، او را به قتل رساند. و نيز از کشته شدن امام حسين عليه السلام اظهار سرور و شادماني کرد و مروان را اين بس باشد که او از درختي است که جز پليد ناپاک و جز آنچه را که به مردم زيان مي رساند، به بار نمي آورد.

از نمونه هاي جاويدان ديگر از عطوفت امام و رأفتش نسبت به مردم اين است که هنگام روبه رو شدن با حرّ و سپاهيانش که بالغ بر يک هزار سوار بود و براي نبرد و جنگ با وي فرستاده شده بودند و امام آنها را ديد که از شدت تشنگي نزديک است که هلاک شوند، مردانگي و علوّ ذات آن حضرت اجازه نداد که به نجات آنان اقدام نکند و دستور داد تا غلامان و اهل بيتش عليهم السلام همه آن قوم و نيز اسبانشان را آب دهند که در ميان آنها «علي بن طعان محاربي» بود. او از شدت عطش نمي دانست چگونه آب بنوشد و امام عليه السلام شخصاً به وي آب نوشاند و اين اقدام از برجسته ترين نمونه هايي است که در فرهنگ انسانيت، در شرافت و بزرگواري به ثبت رسيده است.



[ صفحه 152]