بازگشت

شجاعت و پايداري


نشانه ي ديگري از سرشتهاي اردوگاه امام، شجاعت بود، زيرا آنان از بي نظيرترين قهرمانان جهان بودند، آنان با وجود اندک بودنشان در برابر آن سپاه ستمگر، پايداري کردند و روحيه ي آنها را درهم شکستند و سنگين ترين تلفات را بر آنان وارد نمودند.

مورخ انگليسي «پرس سايکس» مي گويد: «امام حسين و گروه کوچک ياران با ايمانش، تصميم بر مبارزه تا مرگ گرفتند و با قهرماني و شجاعتي جنگيدند که پس از قرنها تا به امروز، شگفتي و تحسين ما را برمي انگيزد» [1] .

امام آنان را با معنويت و روح انقلابي اش پوشانده بود و طبيعي است که



[ صفحه 177]



شخصيت رهبر، تأثير مهمي در دميدن روح معنويت در وجود لشکريان دارد؛ زيرا دستگاه رهبري، رمز تسلّطي است که سربازان را براي نبرد پيش مي برد [2] و ياران امام با عزمي استوار، بدون هراس از سختيها و موانع، به سوي لشکر اموي مي تاختند تا آنجا که زمين بر آن لشکر، تنگ آمد و بيشتر آنان پاي به فرار گذاشتند. يکي از سربازان ابن زياد به شخصي که به سبب شرکت نمودن وي در جنگ با امام از او انتقاد کرده بود، گفته است:

«سنگ را به دندان گرفته که اگر تو مي ديدي آنچه را ما ديديم، انجام مي دادي آنچه را ما انجام داديم، گروهي بر ما تاختند که دستهايشان بر شمشيرها بود، همچون شيران درّنده که سواران را از راست و چپ نابود مي ساختند و خود را بر مرگ مي افکندند و اماني نمي پذيرفتند و به مال، علاقه اي نداشتند و چيزي ميان آنان و مرگ يا به دست آوردن حکومت، جدايي نمي افکند، پس اگر از آنها دست بر مي داشتيم، همه ي افراد اردوگاه را به طور کامل نابود مي ساختند پس چه کار مي توانستيم بکنيم، تو را مادر مباد» [3] .

«کعب بن جابر ازدي» از سربازان ابن زياد بود که بزرگ قاريان کوفه، «برير بن خضير» را کشت و در قتل سيد الشهداء نيز دست داشت. وي قطعه اي سروده و در آن شجاعت ياران امام را مورد تمجيد قرارداده و گفته است:



سلي تخبري عني و انت ذميمة

غداة حسين والرماح شوارع



الم ات اقصي ما کرهت و لم يخل

علي عذاة الروع ما انا صانع



معي يزني لم تخنه کعسوبه

و ابيض مخشوب الغرارين قاطع





[ صفحه 178]





فجردته من عصبة ليس دينهم

بديني و اني بابن حرب لقانع



اشد قراعا بالسيوف لدي الوغا

الا کل من يحمي الذمار مقارع



و قد صبروا للضرب والطعن حسراً

و قد نازلوا او ان ذلک نافع



فابلغ عبيداللَّه اما لقيته

باني مطيع للخليفة سامع



قتلت بريراً ثم حملت نعمة

ابامنقذ لما دعا من يماصع



«سؤال کن تا در مورد من با خبر شوي، آنگاه که تو نکوهيده بودي آن روز که حسين بود و نيزه هاي افراشته».

«مگر من انجام ندادم نهايت چيزي که تو نمي خواستي و آنچه در روز جنگ انجام دادم به من خلل وارد نکرده است».

«به همراه من نيزه منسوب به ذي يزن بود که نمي شکست و شمشير برّنده اي که دو سويش را تيز کرده بودم».

«آن را در برابر گروهي که دينشان دين من نبود به دست گرفتم که من معاويه را معتقد هستم».

«با شمشيرها در جنگ حمله مي کردم که هرکس از واجبات دفاع کند، رزمنده خواهد بود».

«آنان در برابر شمشير و نيزه پايداري کردند و نبرد نمودند اگر آن کار، سود مي بخشيد».

«پس به عبيداللَّه بگو هرگاه او را ديدي که من فرمانبر و شنواي خليفه هستم».

«برير را کشتم و سپس بر «ابومنقذ» تاختم آنگاه که مبارز مي طلبيد».

کعب، شگفتي فراوان خود را از شجاعت ياران امام ابراز مي دارد؛ زيرا نه وي و نه ديگران، همانند آنان را در شجاعت و پايداري مشاهده ننموده اند، آنها



[ صفحه 179]



که در برابر ضربه هاي شمشيرها و زخمهاي نيزه ها و روبه رو شدن با مرگ، شکيبا بودند... و از شجاعت بي نظير آنان، بنا به گفته ي بعضي از مورخان، اين بود که هيچکدام از آنان پاي به فرار ننهادند و هيچيک از آنان کشته نشد مگر در حال پيشروي نه در حال عقب نشيني. آنان بالاترين حد ممکن از قهرماني، شجاعت، پايداري و راستي نيّت و قدرت تصميم را براي حمايت از امام و دفاع از آن حضرت ارائه نمودند به طوري که «عمرو بن حجاج زبيدي» از نبرد با آنان نهي کرد و به مردم کوفه گفت:

«آيا مي دانيد با چه کساني نبرد مي کنيد؟ با سواران اين سرزمين و صاحبان بصيرتها مي جنگيد، با قومي که جوياي مرگ هستند و هيچيک از شما به سوي آنان حمله نمي کند مگر اينکه او را- با وجود اندک بودنشان- خواهند کشت» [4] .

سخن وي صفاتي را که در آنها نمايان بود، بيان مي کرد که از جمله آنهاست اينکه:

- آنان سواران اهل کوفه، بلکه آنان سواران عرب به طور کلي هستند.

- آنان از صاحبان بصيرتهاي زنده و جانهاي بيدار هستند که با آگاهي به ياري امام شتافتند نه به طمع مال يا جاه.

- آنان جنگي شهادت طلبانه مي کردند که اميدي به زندگي نداشته، بدين وسيله آنان تواناتر بودند که دشمنانشان را به فرار وادارند ولي اينها به حيله و خيانت طمع ورزيده بودند.

«عقاد» در شجاعت آنان مي گويد: «همراه حسين گزيده اي از سواران عرب بوده که همگي در شجاعت و دليري، و نشانه گيري تير و برّندگي ضربات



[ صفحه 180]



شمشير شهره بودند. همراهي حضرت حسين عليه السلام جز آنچه گفتيم بداهت و تقدير ديگري- که متوقف بر شهرت فراوان و توصيف پي درپي نباشند- ندارد، چرا که همکاري با امام حسين عليه السلام به تنهايي در آن شرايط نشان از شجاعت در ديدار مرگ دارد [5] .

روشن است که هيچيک از ياران امام، طمعي در چيزي از مسائل زودگذر دنيا نداشته و پاداشي جز ثواب خداوند و سراي آخرت نمي جسته است....


پاورقي

[1] پرس سايکس، تاريخ ايران.

[2] نظامي، علم النفس 36 /1.

[3] شرح نهج‏البلاغه 263 /3.

[4] طبري، تاريخ 433 -432 /5.

[5] أبوالشهداء، ص 215.