بازگشت

صراحت


از صفات پدر شهيدان، «صراحت در گفتار و کردار بود» که در همه دوران زندگيش، کجروي نکرد و دست به خدعه و نيرنگ نزد و هيچ راه غير مستقيمي را نپيمود، بلکه راه واضح را در پيش گرفت که با ضمير زنده اش همنوا بود و از گذرگاههاي پر پيچ و خمي که دين و اخلاق، آنها را نمي پذيرد، دوري گزيد که از نمونه هاي آن رفتار درخشنده اين است که وليد، حاکم مدينه در تاريکي شب اورا فراخواند و وي را از مرگ معاويه باخبر ساخت و از او خواست که با يزيد



[ صفحه 143]



بيعت کند و بيعت در تاريکي شب را از او کافي مي دانست. اما امام عليه السلام از اين کار، خود داري نمود و واقعيت را به صراحت براي وي بيان کرد و فرمود:

«اي امير! ما اهل بيت نبوت و معدن رسالت هستيم. خداوند به ما آغاز نمود و به ما ختم خواهد فرمود، يزيد، فاسقي فاجراست که شراب مي نوشد و نفسي را که خداوند حرام فرموده، مي کشد، فسق و فجور را آشکارا انجام مي دهد و کسي چون من با يزيد بيعت نمي کند...».

اين کلمات، درجه صراحت و بلند همتي و قدرت مقابله در راه حق، نزد آن حضرت را بيان مي نمايد.

و از انواع آن صراحتي که عادت آن حضرت بوده و از ذاتيات ايشان شده بود، اين است که هنگام خارج شدن به سوي عراق، خبر دردناک کشته شدن سفيرش يعني «مسلم بن عقيل» و فروگذاشتن وي از سوي اهل کوفه به او رسيد، پس به کساني که بخاطر منفعت و نه براي حق، آن حضرت را دنبال کرده بودند، فرمود: «پيروان ما، ما را فرو گذاشته اند، پس هرکس از شما انصراف را دوست داشته باشد، منصرف شود، هيچ تعهدي بر گردن وي نخواهد بود...».

صاحبان طمعها از او جدا شدند و افراد برگزيده از اهل بيتش همراه وي ماندند [1] .

در آن ساعتهاي سخت که امام نيازمند ياوران بود، از فريب و نيرنگ خودداري کرد؛ زيرا معتقد بود آن حالتي نيست که نفوس عظيم معتقد به پروردگار و مؤمن به عادلانه بودن امر خويش، به آن متصف باشد.

و از نمونه هاي آن صراحت اينکه اهل بيت و يارانش را در شب دهم محرم



[ صفحه 144]



جمع کرد و آنان را باخبر ساخت که فردا کشته خواهد شد و همه کساني که همراه وي باشند، به قتل خواهند رسيد. امام اين موضوع را با صراحت براي آنها بيان فرمود تا در کار خويش بصيرت و آگاهي داشته باشند و به آنان دستور داد تا در تاريکي آن شب، پراکنده گردند. اما آن خانواده عظيم، جداشدن از او را نپذيرفتند و بر شهادت درحضور وي اصرار ورزيدند.

دولتها تشکيل مي شوند و حکومتها نابود مي گردند و اين اخلاق والا هستند که از هر موجود زنده اي به ماندن شايسته و به جاودانگي بايسته اند؛ زيرا ارزشهاي بلندي را نمايانگر هستند که انسان را بدون آنها کرامتي نخواهد بود.


پاورقي

[1] انساب الاشراف، 169:3.