همراه با هرثمة بن سلمي
«هرثمة بن سلمي» به اردوگاه ابن زياد پيوست، هنگامي که به کربلا رسيد، سخني را به ياد آورد که چندين سال بر آن گذشته و آنرا فراموش کرده بود؛ زيرا وي همراه اميرالمؤمنين عليه السلام در يکي از سفرهاي جنگي بود که آن حضرت بر کربلا گذشت و در کنار درختي فرود آمده در زير سايه اش به نماز ايستاد و پس از پايان يافتن نماز، مشتي از خاک آن زمين را برداشت و آن را بوييد و گفت: «افسوس بر تو اي خاک! قومي بر روي تو کشته مي شوند و بدون حساب وارد بهشت گردند!».
[ صفحه 119]
«هرثمه» به شتاب نزد حضرت حسين عليه السلام رفت و آنچه را از پدرش شنيده بود براي حضرت بازگفت.
امام عليه السلام به او فرمود: «تو همراه ما هستي يا بر عليه ما؟».
- «نه همراه تو هستم و نه بر عليه تو، من خانواده اي را پشت سر رها کرده ام».
امام او را نصيحت فرمود و به او دستور داد که از کربلا دور شود تا شاهد مصيبت اهل بيت نباشد و به او گفت: «از اينجا دور شو که سوگند به آنکه جان حسين در دست اوست، هر کسي که امروز نظارگر قتل ما باشد، به جهنم وارد مي شود».
«هرثمه» از کربلا گريخت و خبرهاي مربوط به شهادت امام را شنيد [1] ، در حالي که از شهادت در کنار ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله محروم شده بود.
پاورقي
[1] ابنعساکر، تاريخ 223 -222 /14. وسيلةالمآل في عد مناقبالآل، ص 179.