بازگشت

فرستادگان خيانت


«فرزند زياد» شبهارا بيدار مي ماند و بسيار فکر مي کرد و با اطرافيانش در مورد «هاني» بحث مي کرد،زيرا وي عزيزترين فرد منطقه و قوي ترين شخصيتي بود که مي توانست از انقلاب حمايت کند و نگذارد مسلم در دست دشمنانش گرفتار آيد، پس اگر هاني نابود شود، انقلاب، ريشه کن مي گردد. اما آنان از دستگيري وي و محاصره خانه اش خود داري کرده بودند؛ چون اين کار، ممکن نبود. آنان متفق شدند که هاني را با فرستادن هيأتي از سوي حکومت، بفريبند و به او پيشنهاد نمايند که فرزند زياد دوست دارد با وي ديداري داشته باشد، پس هرگاه هاني در قبضه وي گرفتار شود، همه چيز تمام شده خواهد بود و تلاش پيروانش مطلب مشکلي نخواهد بود، لذا آنان هيأتي تشکيل دادند که عبارت بودند از:



[ صفحه 470]



1 - حسان بن اسماء بن خارجه؛ پيشواي قبيله فزاره.

2 - محمد بن اشعث؛ پيشواي کنده.

3 - عمرو بن حجاج.

«حسان بن اسماء» اطلاعي از توطئه بر ضد هاني نداشت، ولي «محمد بن اشعث و عمرو بن حجاج» از آن مطلع بودند، فرزند زياد به آنها دستور داد تا اشتياق و رغبت فراوان وي به ديدار با هاني را به اطلاع وي برسانند و براي قانع کردن وي، بسيار بکوشند.