بازگشت

اضطراب يزيد


«يزيد»، هنگامي که نامه هاي عمّالش در کوفه، در مورد بيعت مردم آنجا با حضرت حسين عليه السلام، پي در پي به وي رسيد، مضطرب گشت و به پريشاني دچار شد، شب را بيدار مي ماند و در اين امر بسيار مي انديشيد؛ زيرا مي دانست که عراق مرکز قدرت در جهان اسلام بود و مردم آن وي را دشمن مي داشتند و بر



[ صفحه 447]



پدرش کينه توز بودند چون عراق از ظلم و ستمي که بر آن روا داشته بودند، جريحه دار بود و دشمني مردم عراق نسبت به يزيد از دشمنيشان نسبت به پدرش کمتر نبود، همچنانکه وي يقين داشت اکثريت غالب مردم در جهان اسلام، تشنه حکومت امام حسين عليه السلام بودند؛ زيرا وي نماينده قانوني جد و پدر خويش بود و مردم جايگزيني براي وي نمي پذيرفتند.