بازگشت

زندگي اقتصادي


زندگي اقتصادي در کوفه، حالتي نا متوازن داشت، طبقه اشرافي وجود داشت که غرق در ثروت فراوان بود از آن جهت که دولت اموي در روزگار عثمان و معاويه بخششها و امتيازات خاصي به افراد آن طبقه واگذار کرد که به زيان ضعفا و محرومان، صاحب ثروت گرديدند، از آن جمله اند:



[ صفحه 540]



1 - «اشعث بن قيس»: وي، در ايام عثمان، زمينهاي وسيعي را در عراق خريداري کرد و در طليعه فئودالهاي آن روزگار قرارداشت، او کسي است که امام را بر پذيرش حکميت مجبور ساخت؛ زيرا حکومت آن حضرت، منافع و امتيازات خاص او را تهديد مي کرد.

2 - «عمرو بن حريث»: او ثروتمندترين فرد کوفه بود [1] و نقش مهمي در نابودي قيام مسلم و فلج کردن حرکت آن داشت.

3 - «شبث بن ربعي»: وي از طبقه اشرافي برجسته در کوفه [2] و يکي از کساني بود که مردم را از ياري مسلم باز مي داشت همچنانکه وي فرماندهي يکي از سپاهها را در جنگ با حضرت حسين عليه السلام بر عهده داشت.

اينان، برخي از توانگران آن دوره مي باشند که قدرتي براي فرزند مرجانه و بازوي نيرومند وي بودند که قيام مسلم را بر انداخت، زيرا در کوفه صاحب نفوذ گسترده اي بودند و توانستند مخالفت خودرا با مختار اعلام کنند با وجود آنکه توده هاي عظيمي از مردم با وي بودند که موالي و بردگان را شامل مي شد، هم آنان بودند که حکومت وي را بر انداختند.

اما اکثريت غالب در اجتماع کوفه، به دولت ارتباط داشتند و مواد معيشتي خود را از دولت دريافت مي کردند به اين اعتبار که کوفه، اردوگاه اصلي دولت بود و حکومت مخارج آن را تأمين مي نمود که بسياري از اين افراد، از محروميت و بينوايي، رنج مي بردند. «شاعر اسدي» زندگي اقتصادي نامناسب خود را در قصيده اي که با آن، يکي از بزرگان را مدح مي گفت، بيان مي دارد که از احسان



[ صفحه 541]



وکرم وي بهره اي به دست آورد. وي در آن قصيده مي گويد:



يا ابا طلحة الجواد اغثني

بسجال من سيبک المقسوم



احي نفسي - فدتک نفسي - فاني

مفلس - قد علمت ذاک - عديم



أوتطوع لنا بسلت دقيق

أجره - ان فعلت ذاک - عظيم



قد علمتم - فلا تعامس عني -

ما قضي اللَّه في طعام اليتيم



ليس لي غير جرة و اصيص

وکتاب منمنم کالوشوم



وکساء أبيعه برغيف

قد رقعنا خروقه بأديم



واکاف اعارنيه نشيط

هو لحاف لکل ضيف کريم [3] .



«اي ابا طلحه بخشنده، به دادم برس با بهره اي از بخشش قسمت شده است».

«جانم را زنده کن، جانم فدايت! که من مفلسي بي چيزم و تو اين را مي داني».

«ويا اينکه آرد جو دراختيارمان قرارده که اجر آن،- اگر انجام دهي،- عظيم است».

«شما مي دانيد که خداوند در اطعام به يتيم چه فرموده است، پس از من دريغ مکن».

«من جز کوزه اي و ظرف سفالين و کتاب رنگ و رورفته اي که همچون گياهان تازه رسته است، چيز ديگر ندارم».

«و رو اندازي که آن را با يک گرده نان مي فروشم که پارگي هايش را با چرم، و صله زده ايم».



[ صفحه 542]



«وپالان محکمي که به من عاريه داده اند و آن کافي است براي هر ميهمان گرامي».

مي بينيد که چگونه، فقر خوارکننده، اين شاعر را به اين گونه التماس و اظهار خواري کشانده است اين همان شکل فقراست که گلوي او را فشرده که «شوقي ضيف»، درباره اين ابيات، اين گونه اظهار نظر مي کند: «از اينجاست که صداي مال، در قصيده اموي بلند شد جوانب بسياري از آنها را در برگرفت و مطلبي اساسي در زندگي مردم شد، طبيعي است که در هنر و شعر آنان نيز، اساسي باشد. آيا آن ستوني مهم از ستونهاي زندگي نيست؟ پس چرا ستوني مهم از ستونهاي ساخت هنري نباشد، زيرا در کف درياي زندگي پنهان است و در قعر شعر؛ زيرا شعر تنها تعبيري از زندگي مي باشد» [4] .

زندگي اقتصادي، تأثيري عميق و فعال در وجود جامعه دارد و نقشي مهم در جهت گيري جامعه به سوي خير يا شرّ ايفا مي کند و ثابت شده است که بسياري از جرايمي که برخي از مبتلايان در رفتارشان مرتکب مي شوند، نتيجه فقر و بينوايي يا حرص و آز آنان براي به دست آوردن ماديات مي باشد، بسياري از سپاهياني که براي جنگ با حضرت امام حسين عليه السلام خارج شدند، هنگامي به اين کار اقدام کردند که فرزند مرجانه به آنان وعده داد که حقوقهايي را که از دولت دريافت مي کردند، افزايش مي دهد.

به هر حال، بدي اوضاع اقتصادي در کوفه يکي از علل فعال در ناکام ساختن قيام مسلم و دور ساختن توده هاي مردم از او بود، آنگاه که فرزند زياد، اموال را به بزرگان و سرشناسان و ديگر افراد، به فراواني بخشيد و آنان به مخالفت با مسلم



[ صفحه 543]



ودور کردن مردم از او پرداختند.


پاورقي

[1] در طبري آمده است که «عمرو بن حريث»، ثروتمندترين اهل کوفه بود.

[2] حياة الشعر في الکوفة، ص168.

[3] جاحظ، الحيوان 297/5.

[4] لتطور و التجدد في الشعر الاموي، ص34.