بازگشت

اخلاق ناپسند


اکثريت غالب مردم کوفه، متصف به اخلاق ناپسند بودند؛ چنانچه «عبداللَّه بن حسن» درباره آنان مي گويد: «آنها به ظاهر فخرورش و در باطن سست و در پاسخ، تند مزاج و در روبه رو شدن با دشمن بي تاب هستند، زبانهايشان پيشاپيش آنان باشد، ولي دلهايشان آنهارا مشايعت نمي کنند».

امام امير المؤْمنين عليه السلام آنان را چنين وصف فرمود:«اگر و اگذاشته شويد، مي ترسيد و اگر باشما جنگ شود، سست مي گرديد، اگر مردم بر امامي فراهم آيند، انتقاد و طعنه وارد مي کنيد و اگر به سختي برسيد عقب مي نشينيد» [1] .



[ صفحه 536]



مختار نيز آنان را براي «عبداللَّه بن زبير»،- وقتي درباره آنان از او پرسيد -، چنين وصف مي نمايد: در ظاهر دوستان سلطانشان هستند و در پنهاني دشمنان اويند».

«فرزند زبير» بر اين گفته مختار چنين اضافه نمود و گفت: «اين صفت بردگان بد است که هرگاه اربابان خود را ببينند آنهارا خدمت و اطاعت مي کنند و هرگاه از آنها دور شوند، آنان را ناسزاگويند».

«اعشي همدان» نيز آنان را اين گونه بد گفته است:



وجبنا حشاه ربهم في قلوبهم

فما يقربون الناس الا تهددا



فلا صدق في قول و لا صبر عندهم

ولکن فخراً فيهم و تزيدا [2] .



«ترسي که خداوند آن را در دلهايشان افکنده است که جز به صورت تهديد به مردم نزديک نمي شوند».

«نه صداقتي در گفتارشان باشد و نه صبري دارند، اما فخر فروشي و زياده طلبي در ميان آنان وجود دارد».

«وابوالسريا» در مورد آنان مي گويد:



ومارست اقطار البلاد فلم اجد

لکم شبهاً فيما و طأت من الارض



خلافاً و جهلاً و انتشار عزيمة

ووهنا و عجزاً في الشدائد و الخفض



لقد سبقت فيکم الي الحشر دعوة

فلا عنکم راض و لا فيکم مرضي [3] .



سأبعد داري من قلي عن ديارکم

فذوقوا اذا و ليت عاقبة البغض [4] .





[ صفحه 537]



«مناطق مختلف را زير پاگذاشتم ولي همانند شما را در هيچ جايي نديده ام».

«اختلاف، ناداني، عدم اراده، سستي و ناتواني در سختي و در آسودگي (حالتهاي شماست)».

«نفريني که قبلاً بر شما وارد شده و از روز حشر باقي ست که نه کسي از شما راضي خواهد بود و نه کسي از شما راضي مي گردد».

«من خانه ام را به ناخرسندي از سرزمينتان دور مي سازم، پس اگر از شما دور شدم عاقبت دشمني را بچشيد».

«دکتر يوسف خليف» اين ابيات را اين گونه تحليل مي نمايد: ابوالسرايا در اين ابيات، آن عقيده قديمي در مورد اهل کوفه را تکرار مي کند که آنان اهل شقاق و نفاق و زشتي اخلاق هستند و آنان را به تفرقه، جهل، نداشتن اراده، ضعف و ناتواني توصيف مي نمايد و معتقد است اين صفاتي است که آنان را پيوسته در جنگ و صلح، همراهي مي کند و اينها صفاتي هستند که نمي گذارند کسي از پيشوايان يا رهبرانشان، از آنها راضي شوند و آنها اين صفات را به صورت منفرد از ديگر انسانهايي که او آنها را در همه مناطق زمين ديده است، دارند سپس در پايان، دشمني خود را نسبت به آنها و تصميم بر دور شدن از آنان را اعلام مي کند تا آنان پس از او سرانجام بد و سرنوشت ناپسندرا تجربه کنند» [5] .

«ابوبکر هذلي» نيز وضع آنان را چنين بيان مي نمايد: «مردم کوفه، قطع رحم و وصل مثانه کرده اند به حسين بن علي نوشتند که ما صد هزار نفر همراه تو



[ صفحه 538]



هستيم و او را فريفتند تا آنگاه بر او شورش کردند. که آمد، او و اهل بيتش را از کوچک و بزرگ کشتند، سپس به خونخواهي وي برخاستند. آيا کسي چنين چيزي را شنيده است؟» [6] .


پاورقي

[1] طبري، تاريخ 169 / 7.

[2] طبري، تاريخ 376 / 6.

[3] اشاره مي کند به نفرين امام شهيد، حضرت حسين عليه السلام بر مردم کوفه در روز عاشورا که فرمود: «و هرگز واليان را از شما راضي نسازد».

[4] مقاتل الطالبيين، ص444.

[5] حياة الشعر في الکوفه، ص445.

[6] مختصر البلدان، ص173.