بازگشت

احمد شبلي


«احمد شبلي» از کساني است که ديوانه وار از يزيد دفاع مي کند و از امام، در قيامش بر ضد يزيد، انتقاد مي نمايد و مي گويد: «به سوي حسين مي آييم تا- متأسفانه- اعتراف نماييم که اقداماتش در بعضي از جنبه هاي اين مسأله، غيرقابل قبول بوده است؛ زيرا وي اولاً: نصيحت ناصحان و خصوصاً ابن عباس را نپذيرفت و مستبد به رأي بود! ثانياً: اخلاق مردم کوفه و آنچه را با پدر و برادر و خودش، انجام داده بودند، فراموش کرد و يا آنرا ناديده انگاشت. ثالثاً: زنان و کودکانش را باخود مي برد، گويي که به تفريحي اختصاصي يا ديدار خويشاوندي مي رفته است و در ميان راه، از بي وفايي و خيانت مردم کوفه با خبر مي شود و با اين وجود، به حرکت خود به سوي آنان ادامه مي دهد و از نظريه ي



[ صفحه 47]



خاندان عقيل، پيروي مي کند و گروهي از کودکان و زنان و اندکي از مردان را مي برد تا انتقام مسلم را بگيرد. شما را به خدا ممکن است تصدي يزيد، عملي خطاکارانه باشد ولي آيا راه مبارزه با خطا و بازگشت به صواب، چنين است؟» [1] .

«شبلي» با تعمق و مطالعه به واقعيت زندگي اسلامي در روزگار يزيد، ننگريسته بلکه بنا به تمايلات سنّتي و عاطفي خود به آنها نگاه کرده است، لذا از راه، به در رفته و کجراهه ها را در نوشته اش، مأخذ قرار داده است.

اسلام، در روزگار يزيد، در معرض خطر و نيستي قرار داشت و قيام امام، به خاطر اعاده ي زندگي به شريانهاي امت اسلامي بود و آن حضرت عليه السلام اعلام نمود که خودسرانه و از روي سبک مغزي و تبهکاري حرکت نکرده، بلکه قيام کرد تا امر به معروف و نهي از منکر نمايد و نشانه هاي زندگي جاهلي را که حکومت اموي، آنرا مبناي کار خويش قرار داده بود، از ميان بردارد. ما در جلد دوم اين کتاب، علل نهضت امام را به نحوي که هدف را روشن مي سازد و شبهات را از بين مي برد، بيان کرديم.

در اينجا سخن از انتقاد کنندگان قيام امام بر حکومت يزيد، به پايان مي رسد.



[ صفحه 51]




پاورقي

[1] للتاريخ الاسلامي والحضارة الاسلامية 201 /2.