بازگشت

رفعت سمناني


محمد صادق سمناني متخلص به رفعت، از شاعران دوران مشروطيت است که با عارف قزويني ارتباط نزديکي داشته. او به زبان عربي مسلط و در علوم هيأت و جفر و رمل و فلسفه و حکمت نيز وارد بوده است. جواني خود را در سمنان گذرانده و سپس به سفر حج رفته و بقيه ي عمر خود را در سلک درويشان و بسيار بي تکلف زيسته است. او تا آخر عمر مجرد باقي ماند و سالهاي آخر عمر را در تهران به سر برد. رفعت به سال 1350 ه. ق (1310 ش.) وفات يافته است.

اين شاعر ايراني اشعاري را در رثاي شهيدان کربلا و حضرت امام حسين عليه السلام سروده است که نمونه اي از آن را در پيش مي آوريم:



اي شاه شاهدان جهان، ماه مه رخان

اي زينب جمال تو را زيور آفتاب



ني مادر تو خاک نشين است از غمت

اندر فلک نشسته به خاکستر آفتاب



اذن جهاد خواستي آن دم که از حسين

مه تيره فام آمد و شد اصفر آفتاب






از بحر غيب شاه شهيدان سوي شهود

برگشت و ديد آمدش اندر بر آفتاب



در بر گرفت و بوسه زدت بر رخ چو ماه

گفتي چو ماه آمد دو پيکر آفتاب



رخصت چو يافتي ز پدر تاختي برون

شه وار ماه مات شد و مضطر آفتاب



از حلقه هاي زلف، زره ساختي به بر

شد آسمان فرق تو را مغفر آفتاب



از سوز آه ليلا چون خواستي سنان

باريد از آسمان به زمين اخگر آفتاب



ناوک ز مژه ساختي، از ابروان کمان

از صولتت گريخت سوي خاور آفتاب



بستي چو ذوالفقار، علي وار بر کمر

بهر عدويت آمد چون خنجر آفتاب



بر پشت زين نشستي و آواز آفرين

بشنيد ز آسمان و زمين بي مر آفتاب



مه «ان يکاد» خواند ز بهر گزند خصم

زد آب در ره تو به چشم تر آفتاب



اي ماه برج احمد و مهر دل بتول

اي روشنت ز نور رخ حيدر آفتاب



گر از مصيبت تو زنم حلقه را به در

ترسم زند ز چرخ و فلک بر در آفتاب



آري غم تو آتشي افروخت در فلک

سوزد هميشه با دل غم پرور آفتاب



شه ز بحر غيب آمد در شهود

ديد اکبر گشته لاهوتي وجود



چهره از انوار عشق افروخته

ماسوا را ز آتش دل سوخته



شاه دين از عزم او باريد خون

دامنش شد ز اشک خونين لاله گون



گفت اي شمع شبستان حرم

يک جهان جان را ميفکن در الم