بازگشت

در وصف حر






نفس بگرفتش عنان که پاي دار

باره واپس ران، مترس از ننگ و عار



عقل گفتنش رو که عار از نار به

جور يار از صحبت اغيار به



نفس گفت از عمر برخودار باش

عقل گفتا: عمر شد، بيدار باش



نفس گفتا نقد بر نسيه مده

عقل گفت اين نسيه از آن نقد به



وين کشاکشهاي نفس و عقل پير

نفس شد مغلوب و عقل پير چير



عاشقانه راند باره سوي شاه

با تضرع گفت اي باب اله



تايبم، بگشا به رويم باب را

دوست مي دارد خدا تواب را



وحشي ام، آورده ام رو بر رسول

اي محمد، توبه ي من کن قبول



ديد چون مولا تضرع کردنش

کرد طوق بندگي در گردنش



گفت بازآ که در توبه ست باز

هين بگير از عفو ما خط جواز



گر دو صد جرم عظيم آورده اي

غم مخور، رو بر کريم آورده اي