بازگشت

ابن ضبعان كلبي


وي يکي از افراد و قدرتمندان سپاه ابن زياد بود. در زمان قيام مختار عليه


نيروهاي ابن زياد، ابن ضبعان از افراد قدرتمندي بود که براي ابن زياد و عليه مختار مي جنگيد.

در ميان ارتش شام مردي شجاع، به نام«ابن ضبعان کلبي» بود، و وسط ميدان آمد و فرياد زد: «يا شيعة المختار الکذاب، يا شيعة ابن الاشتر المرتاب». اي پيروان مختار کذاب. و اي پيروان فرزند اشتر گمراه. جلو بياييد و آن مرد در حالي که در ميدان گرد و خاکي به وجود آورده بود اين رجز را مي خواند:



انا بن ضبعان الکريم المفض

من عصبة من دين علي



کذاک کانوا في الزمان الاول

من فرزند ضيعان بزرگ و بزرگوارم از خانواده اي از دين علي بيزارند و از قديم بر اين عقيده استوار بوده اند.



در اين جا مردي از يلان لشکر ابراهيم، جلو آمد و در مقابل آن مرد خبيث شامي ايستاد، اين مرد «احوص بن شداد» از طايفه ي حمدان و از شيعيان مخلص و شجاع عراق بود. وي با فريادي بلند در جواب آن مرد هتاک شامي اين رجز را خواند:



انا بن شداد علي دين علي

لست لعثمان بن اروي بولي



لاصلين القوم فيمن يصطلي

بحر نار الحرب حتي تنجلي



من فرزند شدادم که بر دين علي مي باشد و از عثمان فرزند «اروي» بيزارم.

امروز، چنان بر گروهي که جلوي من بيايند ضربت خواهم زد تا آن وقتي که آتش جنگ زبانه مي کشد.

ابن شداد، سپس خطاب به آن مرد شامي گفت: «خودت را معرفي کن».

مرد شامي با غرور و نخوت گفت: نام من «منازل لابطال» يعني کوبنده ي پهلوانان است.

احوص در جواب او گفت: خوب نام من نيز «مقرب الآجال» يعني نزديک کننده مرگ است و چنان حمله اي به آن مرد شامي کرد و ضربتي بر او فرود آورد که وي را نقش بر زمين ساخت و او را به درک واصل نمود.