جعفر حلي
سيد جعفر کمال الدين حلي نجفي، به سال 1277 ه. ق در قريه اي در نزديکي حله به نام قريه ي «سادة» متولد
شد و در سال 1315 ه. ق وفات يافته و در وادي السلام نجف دفن شد.
و تعطل الفلک المدار کأنما
هو قطبه و عليه کان يدور
فکانما بيض الحدود بواسما
بيض الخدود لها ابتسمن ثغور
متقلدين صوارما مندية
من عزمهم طبعت فليس تکهم
ان ابرقت رعدت فرائص کل ذي
بأس و أمطر من جوانبها الدم
عبست وجوه القوم خوف الموت و
العباس فيهم ضاحک متبسم
قلب اليمين علي الشمال و غاص في
الأوساط يحصد بالرؤس و يحطم
و ثني ابوالفضل الفوارس نکصا
فرأوا أشد ثباتهم أن يهزموا
ماکر ذو بأس له متقدما
الا و فر و رأسه المتقدم
فلک از گردش باز ايستاد، گويي که او (امام حسين عليه السلام) مرکز فلک بود و فلک به دور او مي چرخيد.
گويي شمشيرها به او تبسم مي کردند و زخم روي گونه ي سفيد او نيز به شمشيرها لبخند مي زد.
آنان (ياران امام حسين عليه السلام) شمشيرهاي هندي را حمايل کرده و شمشيرهايشان از اراده ي آنها الهام گرفته بود زيرا اين شمشيرها مانند خود آنان خستگي نمي پذيرفت.
هنگامي که شمشيرهايشان برق مي زد، قهرمانان نيرومند دشمن فرياد مي زدند و مي گريختند و پهلوهايشان دريده مي شد.
دشمن از بيم مرگ چهره اش دژم بود و عباس عليه السلام در ميان ميدان تبسم بر لب داشت.
از چپ و راست و قلب سپاه، نظم لشکر گسيخته شد و عباس عليه السلام آنان را درو مي کرد و مي کوبيد.
او (عباس عليه السلام) سواران را در هم کوبيد و آنان را به عقب راند و آنها بالاترين استواري و پايداري خود را در فرار ديدند.
هيچ قهرماني با او روبرو نشد مگر اين که گريخت و هنگام گريز، سرش از تنش جلوتر مي دويد.