بازگشت

نهضت يا شورش؟


حرکت امام حسين «ع » که بصورت امتناع از بيعت با يزيد و هجرت به مکه و از آنجا به کربلا بود، حرکتي الهام گرفته از قرآن و سنت پيامبر «ص » و بر اساس عمل به تکليف در برابر حکومت جور و ولايت فسق و براي مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهليت بود (-اهداف نهضت عاشورا).اين از مجموعه سخنان و خطبه هاي آن حضرت و ماهيت قيام وي و عملکرد امويان روشن است و چون مبتني بر اصل «ولايت صالحان » و فلسفه سياسي ناب اسلام بود و آن حضرت، صرفا براي قيام به وظايف امامت و نهي از منکر و احياي سيره پيامبر «ص » دست به آن حرکت زد، حرکت او يک «نهضت مکتبي » تلقي مي شود.اما هواداران بني اميه، چه در آن زمان و چه قرنهاي بعد و حتي عصر حاضر، کوشيده اند که حرکت آن حضرت را نوعي شورش، آشوب، فتنه انگيزي، ايجاد تفرقه در امت و تمرد از خلافت معرفي کنند و در کشتن او، حق را به جانب يزيد بدهند که يک شورشگر بر ضد خلافت مرکزي را کشته است.در اين مورد، به احاديثي هم استناد مي کنند که رسول خدا «ص » به کشتن کسي که يکپارچگي امت را به هم زند فرمان داده است و مي گويند: «قتل الحسين بسيف جده ».در حالي که حديث، بر فرض صحت مخصوص جايي است که حکومتي اسلامي و حاکمي متعهد و عادل باشد و کسي يا کساني بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنه گري کنند.اما نه حکومت امويان مشروع بود، نه بيعت مردم آزادانه و به اختيار بود، نه حکام، به دين و عدل رفتار مي کردند و نه از ارتکاب فسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نواميس مسلمانان پاک، از تعرض و ستم يزيد و عمال او مصون بود.بنابراين جهاد بر ضد چنين حکومتي، تکليف ديني امام حسين «ع » بود.

گر چه امام مي دانست که در آن شرايط، به پيروزي نظامي سريع دست نمي يابد، اما باز چنان نبود که بي فکر و برنامه و بدون نقشه خود را به کشتن دهد.نتايج مقطعي و دراز مدت آن حرکت خونين در آگاهانيدن مردم و افشاي چهره ظلم و ايجاد انگيزه مبارزه درمردم و حفظ دين از نابودي و بالاتر از همه «عمل به وظيفه » آن حضرت را به قيام واداشت و اينها براي آن امام، «فتح » به شمار مي رفت، هر چند خون خود و يارانش در اين راه، ريخته مي شد.چون مي دانست که به هر تقدير او را خواهند کشت، براي نحوه شهادت برنامه ريزي کرد تا به مؤثرترين صورت و الهام بخش ترين شکل در آيد.در واقع، سلاح او «شهادت » بود و در استراتژي او «خون »، بر «شمشير» پيروز شد.