بازگشت

نامه عبدالله جعفر به امام


«تو را به خدا سوگند، با رسيدن اين نامه، از اين راه برگرد. چه اين که مي ترسم خود و خاندانت در اين سفر به شهادت رسيد، اگر امروز تو کشته شوي، زمين را ظلمت فراگيرد، چرا که نشان هدايت تنها تويي و اميد مردم باايمان تنها به توست. پس در رفتن شتاب مکن تا خود در پي نوشته ام شرفياب گردم، و السلام».

آنگاه عبدالله نزد امير مکه عمرو بن سعيد رفت و امان نامه اي را براي اطمينان خاطر امام عليه السلام تهيه کرد. عبدالله بن جعفر و يحيي برادر عمرو از مکه بيرون آمدند و خدمت حضرت رسيدند و در بازگشتن آن بزرگوار اصرار کردند. ولي حضرت در جواب آن دو فرمود: رسول خدا عليه السلام را در خواب ديده ام، و مرا به کاري امر فرموده است که بايد از پي آن بروم و از هر چه پيش آيد باک ندارم.

عرض کردند، خواب خود را بفرما، فرمود تا اکنون نگفته ام و تا زنده ام نخواهم گفت.

عبدالله چون تصميم آن حضرت را قطعي ديد، دو فرزندش عون و محمد را گفت، تا با آن حضرت بروند، و جان نثار او باشند.

به نقل سماوي، عبدالله بن جعفر بعد از واقعه کربلا مي گفت: شکر خدا را اگر چه از همراهي با امام حسين عليه السلام و


شهادت در راه او محروم ماندم، ولي دو فرزند عزيزم را همراه او فرستادم تا با سربلندي به شهادت رسيدند.

مطلب قابل توجهي را خوارزمي نقل مي کند که دو نوجوان به نامهاي محمد و ابراهيم از فرزندان حضرت جعفر طيار عليه السلام از اردوگاه ابن زياد فرار مي کنند و همان سرنوشتي که براي طفلان مسلم معروف است نقل مي کند و احتمالا همان دو طفل مسلم هستند. چون يکي ديگر از همسران مسلم، دختر جعفر طيار عليه السلام بوده است. و در آخر مي نويسد:

«فهذا و امثاله من الايات التي ظهرت بقتل الحسين عليه السلام و يجوز مثل هذا و قد اخبر به الرسول صلي الله عليه و آله و سلم. کراماتي که در هنگام به شهادت رسيدن محمد و ابراهيم ديده شد و کيفيت و تقاص قاتل از نشانه هاي حقانيت امام حسين عليه السلام بوده و از چنين امامي چنين کراماتي جايز بوده و از داستان اين دو نوجوان حضرت رسول هم خبر داده است.