بازگشت

نزول نصرت الهي


نيز از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که فرمود:

از پدرم شنيدم چون حسين عليه السلام و عمر سعد روياروي شدند و جنگ درگرفت، خداوند نصرت و ياري خود را فرستاد، آن چنان که بالاي سر امام بال و پر گشود. آنگاه امام مخير شد که بر دشمنانش پيروز شود يا به ديدار خدا رود. امام، ديدار خدا را برگزيد. [1] .

طريحي گويد:

چون امام حسين عليه السلام در ميدان کربلا قرار گرفت، گروههايي از جن، پروازکنان آمدند و گفتند: ما ياوران توييم، هر دستوري داري بده. اگر فرمان دهي دشمنت را بکشيم، چنين مي کنيم. امام دعاي خيرشان کرد و فرمود: من با سخن جدم رسول خدا مخالفت نمي کنم که دستور داد هر چه


زودتر نزد او روم. هم اينک خوابم برده بود. جدم پيامبر خدا را ديدم که مرا به سينه اش فشرد و ميان دو چشمم را بوسيد و فرمود: حسين جان! خداوند خواسته است تو را کشته و آغشته به خون ببيند که از پشت سر، سر بريده باشي و خدا خواسته که خانواده ات را بر پشت شترها اسير ببيند. به خدا من صبر مي کنم تا خدا داوري کند و او بهترين داوران است. [2] .


پاورقي

[1] همان، ص 158.

[2] المنتخب، ص 450.