بازگشت

خبر دادن انبيا از شهادت امام حسين


صدوق گويد:

از شگفت ترين شگفتيها آن است که مخالفان ما روايت مي کنند که عيسي بن مريم عليه السلام به سرزمين کربلا گذشت. آهواني را ديد که گرد هم آمده اند. آنها گريان رو به طرف او آوردند. عيسي عليه السلام نشست و حواريون او هم نشستند. او گريست، آنان هم گريستند، درحالي که نمي دانستند آن حضرت چرا نشست و گريست. گفتند: اي روح خدا و کلمه ي پروردگار! چرا گريه مي کني؟ فرمود: آيا مي دانيد اينجا چه سرزميني است؟ گفتند: نه. فرمود: اينجا سرزميني است که فرزند احمد، پيامبر بزرگوار و فرزند دختر پاک او که همچون مادر من است کشته مي شود و همينجا مدفون مي گردد... [1] .

ابن قولويه با سند خويش از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که فرمود:

اسماعيلي که خداوند در قرآن از او ياد کرده و فرموده است: «اسماعيل را در کتاب ياد کن، او راست وعده بود و پيامبري مرسل بود» [2] ، پسر حضرت ابراهيم نبود، بلکه يکي از پيامبران بود که خداوند او را به سوي قومش برانگيخت، او را گرفتند و پوست سر و صورتش را کندند. فرشته اي از سوي خداي متعال نزد او آمد و گفت: خدا مرا فرستاده است. هر دستوري بدهي انجام دهم. گفت: من به حسين عليه السلام اقتدا مي کنم و کاري که با او کردند. [3] .


پاورقي

[1] اکمال‏الدين، ص 531. همه‏ي روايت در خبر دادن اميرمؤمنان عليه‏السلام خواهد آمد.

[2] و اذکر في الکتاب اسماعيل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبيا (سوره‏ي مريم، آيه‏ي 54).

[3] کامل الزيارات، ص 137.