برخي
از عزيزان طرفدار قمهزني وقتي با فتاوا و نظرات مراجع عظام تقليدي كه اين عمل را
ممنوع و غير مجاز دانستهاند برخورد ميكنند فوراً اشكال كرده و
ميگويند: مجتهد موظف به بيان حكم است نه بيان موضوع؛ و يا به تعبيري ديگر
ميگويند: تشخيص اين كه قمهزني موجب وهن مذهب ميشود تعيين مصداق است و تعيين
مصداق از شؤونات فقيه و مجتهد نيست.
در پاسخ بايد گفت:
اولاً:
جالب اين است كه همين عزيزان اگر فقيهي دقيقاً در تأييد قمهزني چنين فتوايي داشته
باشد يعني بگويد: قمهزني از موارد جزع است و يا بگويد: قمهزني از مصاديق عزاداري
است و يا جملاتي شبيه آن؛ در آنجا نه تنها چنين اشكالي نميكنند، بلكه همين سخن را
با آب و تاب هر چه بيشتر نقل كرده و به آن استناد ميكنند.
ثانياً:
بله در
تمام علوم، احکامي کلّي وجود دارد که
دانشمندان
هر رشته يا توجهى به مصاديق جزئى آن ندارند و يا وارد شدن در آن را نياز و ضرورت
نميبينند؛ به عنوان مثال در اقتصاد، قانون «عرضه و تقاضا» وجود دارد، اما اين كه
آيا اين قانون کلى، امروز در بازار به صورت متعادل و بدون نوسان حكم فرما هست يا
نه، اين را ديگر اقتصاددان نظر نميدهد و به آن عرصه وارد نميشود؛
اما اين بدان معنا نيست كه اقتصاددان با توجه به علم و دانشي كه در اين زمينه دارد
توانايي اين كار را نداشته باشد و يا اگر در اين زمينه نظر بدهد خلاف واقع نظر داده
و نظر او صحيح نميباشد، بلكه اگر او در اين موضوع نظر بدهد يقيناً نظرش از نسبت به
ديگران به واقعيت نزديكتر است.
ثالثاً:
اگر گفته ميشود تعيين مصداق شأن فقيه نيست به اين معنا نيست كه فقيه حق هم ندارد
كه مصداق را تعيين كند؛ شأن فقيه نبودن با حق چنين كاري نداشتن دو مطلب جداگانه
است. اگر در موردي فقيه با احراز شرايط خاص، در مقام تشخيص موضوع برآمد نه تنها در
آن مورد منعي براي او نخواهد بود بلكه تبعيت از مقلدين در اين مورد الزامي خواهد
بود.
رابعاً:
در پارهاي از موارد است كه تشخيص موضوع نياز به تخصص و علم و آگاهي چندان زيادي
ندارد و خود مكلف به سادگي ميتواند موضوع را تشخيص دهد، مانند تشخيص اين موضوع كه
آيا آب داخل در حوض خانه او در طول و عرض و عمق به سه وجب و نيم ميرسد يا خير تا
به حدّ آب كرّ رسيده باشد تشخيص اين موضوع نيازي به تعيين مصداق از سوي فقيه ندارد
و اصلا شأن فقيه هم اين نيست كه در اين موارد داخل در بيان موضوع شود. اما در
پارهاي از موضوعات اينگونه نيست و آنجاست كه تشخيص موضوع نياز به علم و تخصص
مجتهد داشته و مكلّف به تنهايي توانايي چنين تشخيصي را ندارد و آگاهي به زمان و
مكان و شرايط و احكام ثانويه را نياز دارد.
پس تشخيص آن
دسته از موضوعاتي كه نياز به علوم خاص اجتهادي نداشته و امري كاملا شخصي و در حيطه
توانايي شخصي او ميباشد؛ تشخيص فقيه لازم ندارد و شأن او هم نيست كه در آن موارد
نظر بدهد؛ اما اگر براي تشخيص موضوعي نياز به علوم خاص وجود داشت و نيز بيش از
دايره اعمال و تكاليف شخصي يك و يا چند نفر بوده و سود و زيان آن به جامعهاي بزرگ
بازگشت مينمايد در آن صورت مسئله فرق كرده و دخالت مجتهد را نياز دارد.
در اين گونه موارد بايد فقيه در مقام تشخيص موضوع قرار گيرد و بر مصدر تشخيص موضوع
تكيه بزند.
و به همين دليل
است كه با وجود آن كه عموم فقها ميگويند: تشخيص موضوع به عهده فقيه نيست، اما به
دلائلي كه بيان شد در مواردي فقهاء وارد عرضه تشخيص موضوع شده و اظهار نظر
نمودهاند.
پس گرچه تشخيص وهن
مذهب بودن قمهزنى از موارد تشخيص موضوع است ولى از زمره موضوعات جزيى و شخصى نيست
تا لازم نباشد فقيه در آن هيچ اظهار نظر كند و تشخيص آن فقط به عهده مكلّف باشد،
بلكه به علت اهميت موضوع و اجتماعى و بين اللملي بودن آثار و تبعات آن حتي لازم است
مرجع واحدى براى تصميم گيرى و تشخيص آن وجود داشته باشد و طبيعي است كه در حكومت
اسلامى تشخيص اين گونه موضوعات بر عهده رهبرى جامعه است تا نظر او به عنوان فصل
الخطاب قرار گيرد. و به همين دليل است كه افراد جامعه به ويژه متخصصان و اهل فن حق
دارند در مسايل اجتماعى و سياسى هر نظر و تحليلى را داشته باشند، اما در اجراى آن
آزاد نيستند كه هر كدام طبق تشخيص خود عمل كنند، چه در اين صورت نظام زندگى اجتماعى
از هم مىپاشد.
از جمله
اشكالاتي كه عزيزان طرفدار قمهزني مطرح ميكنند اين است كه اگر اين كار داراي
اشكال بوده چرا قبلاً علما چنين فتوايي ندادهاند و تازگي و در اين اواخر، مخصوصاً
پس از انقلاب اسلامي است كه ميبينيم
اين گونه فتاوا
مطرح ميشود؟!! و آيا علمايي كه سابقاً بودهاند متوجه اشكال اين كار نشده و
نفهميدهاند كه اين كار اشكال دارد تا بخواهند با اين كار مخالفت كنند؟
پاسخ:
اولاً:
همانطور كه از توضيحاتي كه در بخشهاي قبل ذكر گرديد سابقه اولين فتوا در جواز
مشروط (نه جواز مطلق و نه استحباب) نهايتاً به حدود 85 سال قبل (سال 1345هـ ق. يعني
زمان مرحوم ميرزاي نائيني) ميرسد و تا قبل از ايشان دست كم ما اثري از جواز و يا
استحباب و يا هر چيز ديگري كه دلالت بر قمهزني داشته باشد نيافتيم. و اين هم در
حالي است كه همزمان با وي، شخصيتهاي والا و بلند مرتبهاي همچون سلطان الواعظين
شيرازي صاحب كتاب «شبهاي پيشاور» و با فاصله اندكي مرحوم علامه سيد محسن امين صاحب
كتاب ارزشمند «اعيان الشيعه» و مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از
مخالفان سرسخت قمهزني وجود داشتهاند كه با اين تفصيل كفه مخالفت و ممنوعيت
قمهزني سنگيني ميكرده است. بلكه ادعاي ما اين است كه از جواب مفصل مرحوم
ميرزاي ناييني كه در جواب نامه طولانيتر اهالي شهر بصره صادر شده و آن نامه به دست
ما نرسيده است، حكم جواز مشروط قمهزني به خاطر شرايط خاصي بوده كه در شهر بصره
حاكم شده بوده و خوف آن ميرفته كه مجالس و محافل عزاداري از بين رفته و يا كم رونق
گردد از اينرو مرحوم ميرزا با بينش وسيع و بلندي كه داشته است جواز مشروط اين عمل
را آن هم به حكم ثانوي صادر فرموده است.
 از اين رو اين
سؤال به شكل جدي مطرح است كه اگر واقعا اين عمل داراي اصل و ريشه چندان محكم و
مستند شرعي ميبود چرا قبل از اين بزرگوار (مرحوم آيت الله ميرزاي ناييني) هيچ يك
از علما در فتاوا و كتابها و يا سخنان خود هيچ مطلب، سخن و يا نظري در تأييد و
تحسين آن نياوردهاند.
و مهمتر اين
سؤال است كه چه اتفاقي افتاده تا عملي كه تا چند سال قبل به جز در چند شهر و مكان
محدود كه سايرين هم چندان خبري از آن نداشتند و آن چنان انعكاسي هم نزد عموم و در
ملاء عام نداشت و عدهاي بسيار اندك به آن اقدام ميورزيدند اما اين روزها اين
مسئله آن قدر هياهو و جنجال به پا كرده و طرفدار پيدا كرده است؟!!
چه شده است كه
كساني بدون يك بار سابقه قمهزني كه اگر در شرايط عادي ميبود شايد تا آخر عمرشان
حتي اسمي هم از قمه و قمهزني نميشنيدند و با صحنه و تصويري از آن هم مواجه
نميشدند، اما ميبينيم اين روزها بسياري از همينها از نظريه پردازان و هواداران
قمهزني شده و در سخنان و مقالات و سايتها و وبلاگهاي خود سر و صدا و جار و جنجال
بلند كردهاند و دنيا را از تصاوير آن پركردهاند؟! آيا اين حقيقت خبر از دستهاي
پشت پردهاي نميدهد كه سعي بر اين دارند تا با اينگونه اقدامات خود از شيعه
تصويري مورد دلخواه خود به دنيا ارائه كنند؟
ثانياً:
از زمان مرحوم ناييني به بعد چه خود اين بزرگوار و چه ديگران كه بعد از ايشان
آمدهاند و در اين باره نظر دادهاند، غالباً نظرشان بر جواز مشروط بوده است و
امروز نيز تمام كساني كه سخن از عدم جواز و ممنوعيت ميزنند دقيقاً به اين نكته
صراحت ميورزند كه در شرايط فعلي و با توجه به اين كه شرايط عوض شده و دشمن در
شرايط فعلي از اين عمل قمهزنان سوء استفاده ميكند فتوا به عدم جواز ميدهند.
ثالثاً:
همانطور كه قبلاً هم اشاره شد از كجا معلوم اگر آن بزرگاني كه سابقاً فتوا به جواز
ميدادهاند اگر امروز و در اين شرايط ميبودند و شاهد افكار عمومي جهان و سوء
استفادههاي دشمن در اين موضوع ميبودند و ضررهايي كه اين عمل براي جامعه شيعه و
اسلام دارد را ميديدند و يا از آن با خبر ميشدند فتوا به عدم جواز نميدادند؟
به عنوان مثال در
شبکههاي ماهوارهاي و تلويزيونهاي بسياري از كشورهاي خارجي و رسانههاي ضد
اسلامي و ضد شيعي جهان، با استناد به صحنههاي قمهزني که در برخي از کشورهاي
اسلامي نظير پاکستان و عراق معمول است فيلمهاي سينمايي متعددي را عليه مسلمانان
خصوصاً شيعيان ساخته و در آنها چهرهاي زشت و خشن از اسلام و شيعيان به جهان معرفي
كردهاند. نظير فيلم
«شمشير اسلام»
که توسط
شبکه
تلويزيوني
«بي بي سي»
تهيه و پخش شد، و يا فيلم
«ترور شيعي»
که از تلويزيون سراسري آمريکا پخش شد و در آن شيعيان به گروهي معرفي شدند که به
چيزي جز قتل و خونريزي فکر نمي کنند. و در پايان اين فيلمها نيز صحنههايي از
قمهزني در روز
عاشورا را
پخش نمودند.
 کيهان
عربي، تاريخ 6/1/1415، شماره 3113.
و يا در يكي از
سايتها، مقالهاي را تحت عنوان «دفاع از حريم شيعه» درج نموده و در قسمت نهم آن
آورده است: در اسناد سفارت انگليس در تهران، مدرکي پيدا شده است با اين مضمون:
«در سال 1324 شمسي
سفارت انگليس در ايران تعداد 15000 قمه خريد و به هيئات مذهبي اهدا کرد! که خودتان
را بزنيد و کاري به کار ما نداشته باشيد.»
حال حتي اگر فرض
را بر اين بگذاريم كه اين خبر از صحت و اعتبار چنداني برخوردار نبوده و در صحت آن
جاي شك و ترديد وجود دارد، اما اگر فرض را بر صحت اينگونه اخبار گذارده (البته
موارد ديگري شبيه اين خبر گزارش شده است كه از كثرت اين گزارشات ميتوان به بخشي از
آن يقين پيدا نمود) و بخواهيم به عنوان احتمالي ضعيف وظيفه و تكليف خود را در قبال
اين وقايع تشخيص بدهيم آيا باز هم خواهيم توانست به آن شكل كه تا كنون قضاوت
ميكرديم قضاوت كنيم؟
از اشكالاتي كه
در بحث قمهزني از سوي عزيزان طرفدار قمهزني مطرح ميگردد اين است كه اگر بنا باشد
به خاطر استهزاء و تمسخر ديگران، احكام شريعت را تعطيل كنيم بايد احكام و مظاهر دين
مقدس اسلام را يكي پس از ديگري تعطيل كرده و پس از مدتي، جز نماز و روزه و چند حكم
ديگر از دين و شريعت چيزي باقي نخواهد ماند.
پاسخ:
اوّلاً:
ما اگر به جاي مسخره كردن، تشويق ديگران را هم داشته باشيم تشويق و يا تمسخر
ديگران در مشروعيت و عدم مشروعيت يك موضوع هيچ دخل و تصرفي ندارد.
ثانياً:
اگر در
باره قمهزني حكم ثابت و محكمي همچون ساير واجبات و مستحبات موجود در شرع مقدس در
دست ميداشتيم اگر تمام دنيا هم ما را به خاطر انجام آن به سخره و استهزاء
ميگرفتند حاضر نبوديم سرسوزني از آن عقب نشيني كنيم. همانگونه كه در مورد اصل
عزاداري سيدالشهداء و گريستن و سينهزدن و مواردي كه از پشتوانههاي محكم شرعي
برخوردار است و آنها هم مورد استهزاء و تمسخر دشمنان قرار ميگيرد اما با اين وجود
دليل نميشود تا آن را ترك كنيم و يا حتي در باره نماز و روزه و يا حجاب و يا
بسياري ديگر از احكام شريعت مقدس، ما را مورد استهزاء و تمسخر قرار ميدهند. اما
كسي به تمسخر و استهزاء آنها توجهي نميكند.
ثالثاً: در
مورد قمهزني، علاوه بر تمسخر و يا استهزاء دشمنان و مخالفان شيعه، مهمتر مسلمانان
و بسياري از شيعيان هستند كه نسبت به اين عمل توجيه قابل قبولي از اين عمل ندارند و
سؤالات و مخالفتهايي كه از سوي شيعيان و متدينان در اين رابطه مطرح ميشود بيش از
ديگراني است كه نسبت به دين اسلام و مذهب شيعه شناخت چنداني ندارند.
رابعاً:
همانطور كه اشاره شد امروز اگر عدهاي در خارج از فرهنگ شيعه فقط به استهزاء و
تمسخر اين حركت ميپرداختند و براي ما اساس مشروعيت آن بدون شك و شبهه ميبود چندان
مشكلي نبود، اما امروز شاهديم كه اين مسئله به عاملي براي سوء استفادههاي ديگري از
قبيل تروريست و وحشي و خودزن و بيمار معرفي كردن شيعيان و بسياري از موارد ديگر كه
عمدتاً به استناد عمل قمهزني و تصاويري كه از اين عمل و يا برخي بدعتهاي ديگر
عدهاي از شيعيان كه در سطح جهان انعكاس دادهاند صورت ميپذيرد و در مواردي وهابيت
با سوء استفاده از اين كار، خون بعضي از شيعيان مظلوم را به زمين ميريزند...
خامساً:
برخي مىگويند: تمام انبيا طبق صريح قرآن مورد استهزا قرار گرفتهاند، صرف اينكه
دشمن ما را مسخره كند، دليل نميشود كه ما دست از كار خود برداريم، بلكه نبايد به
استهزاء دشمنان توجه كرد.
اما نكتهاى كه
اين عزيزان از آن غفلت ميورزند اين است كه هيچ يك از انبياء به اين علت مورد تمسخر
قرار نگرفته است كه چرا كاري را كه معلوم نيست در دين ريشه و اساسي دارد يا خير،
مورد استهزا قرار داده باشند، بلكه انبيا به جهت تبليغ دين و احكام الهى از سوى
كافران و ستمگران مورد استهزا قرار مىگرفتند، در حالى كه ما به جهت برخي از
برنامههايي مورد تمسخر قرار ميگيريم كه توجيه شرعي قابل قبولي نداشته و نه تنها
براي دشمنان بلكه براي بسياري از دوستانمان هم نتوانستهايم اين موضوع را روشن
نماييم و الا اگر دشمن ما را به جهت عقايد و اعمال دينيمان مورد تمسخر قرار دهد با
قاطعيت هر چه تمامتر در برابر او ايستاده و به ياوه سرائيهاي او كمترين توجهى
نمىكنيم. به عنوان مثال اگر دشمن، ما را به خاطر اصل اقامه عزاي سيد الشهداء و
گريه كردن و سينه زدن براي عزاي سرور و سالار شهيدان كربلاء مورد تمسخر قرار دهد ـ
چنانكه وهابيت تندرو اينگونه ميكند ـ نه تنها به او هيچ اعتنائي نميكنيم بلكه
در انجام هر چه با شكوهتر آن تلاش ميكنيم، زيرا اصل عزادارى و گريه كردن براى
امام حسين عليه السلام جزء دين ماست و در دين به آن توصيه اكيد شده است.
پس ما از ريشخند و
تمسخر دشمن نمىهراسيم، بلكه از بد نماياندن اسلام به ملتها در هراسيم. ما از آن
مىترسيم كه پافشارى ما در برخى از اعمالي كه ريشه و اساس آن توجيه ديني محكمي
ندارد، بهانهاى به دست دشمنان دهد و آنها با استفاده از آن، ملتهايى را كه تشنه
اسلام ناب هستند را از آن بيزار كنند.
سادساً:
برخي ميگويند اگر به تمسخر و استهزاء است همان استهزاء كنندگان بيشتر بايد
استهزاء شوند چرا كه آنها خود هم در آداب و رسومشان كه به سختي هم به آن پايبند
هستند بسياري از مراسم و آداب و رفتارها دارند كه ما نيز بايد همانها را برايشان
عَلَم كرده تا ديگر حق اعتراض و استهزائي نداشته باشند و حال آن كه آنها براي
اينگونه آداب و رفتارهاي غير قابل توجيه خود اين قدر سخت و راسخ هستند چرا ما در
مراسم عزاداري خود كوتاه بياييم؟ از اين رو ملتهاى ديگر حق ندارند شيعيان را به
جهت قمهزنى مسخره و يا مذمت كنند.
در پاسخ اين
عزيزان بايد گفت: آداب و رسوم غلط بسيارى از ملتها به دين آنها بر نميگردد و اگر
به دين آنها برگردد همين بحث در آنجا هم مطرح خواهد شد.
بسيارى از سنتهاى
ملى و قومى نادرست اقوام و ملل ديگر صرفاً براى تفريح و خوش گذرانى است. اما مشكل
در قمهزني اين است كه در اين جا كار را مستند به دين ميكنند. اضافه اين كه بيش از
آن كه ما در باره اقوام و ملل ديگر بحثي داشته باشيم در توجيه اين عمل براي شيعيان
و متدينان در جامعه خود مشكل داريم.
يكي از اشكالاتي
كه بعضي مطرح ميكنند اين نكته است كه اگر اين عمل اشكال دارد پس چگونه بعضي از
فقهاء تا اين حد بر اين عمل تأكيد و اصرار ميورزند؟!
تا آنجا كه به
عنوان مثال از آيت الله سيد صادق روحاني نام برده كه ايشان قائل به استحباب مؤكّد
قمهزني شدهاند و از اين كه تاكنون خود موفق به انجام اين كار نشده است افسوس
خورده و علني انجام دادن و مبتلا به ضرر شدن آن را موجب ثواب بيشتر دانسته است. به
عنوان مثال ايشان در يكي از فتاواي خود اينگونه اظهار داشتهاند:
«قمه زدن بسيار
کار خوبي است و آشکارا زدن بر خوبي آن ميافزايد و چنانچه صدماتي مترتب بر آن شود
بر ثواب آن افزوده ميگردد. از اموري که من حسرت مي خورم آنکه به اين عمل با اين
عظمت موفق نشدهام و با ضعف مزاج و پيري ناتوان موفق نيستم به هرحال از عموم آقايان
موفق به اين شعار مذهبي ملتمس دعايم پس از قمه زدن»
http://ghamezani.blogfa.com/8704.aspx
پاسخ:
ما سعي ميكنيم به
جاي حاشيههايي كه برخي در سايتها و مقالات خود پيرامون اين فتوا مطرح كرده ـ كه
به شدت از سوي ما مذموم بوده و اين افراد را توصيه به رعايت تقوا و پرهيز از نشر
اينگونه مطالب مينماييم ـ بهتر ميدانيم تا اين فتوا را به استناد بعضي ديگر از 
فتاواي معظم له مورد بررسي قرار داده و پاسخ دهيم.
اوّلاً:
ايشان در پاسخي كه به يكي از مقلدين خود در باره عمل قمهزني داشته اينگونه فرموده
است:
چنانچه يک مرجع
تقليد مسلّم در يک زمان خاصي به واسطه عناوين ثانويه بفرمايد در اين زمان من
ميگويم قمه نزنيد در آن زمان من هم ميگويم به واسطه گفتن آن مرجع نزنيد فعلا آن
زمان نيست.
مهر و امضاء معظم
له به تاريخ: 2 محرم 1428هـ ق.
متن و تصوير اين
فتوا به صورت دست نوشت در بسياري از سايتها همراه با مهر و امضاء معظم له موجود
است كه به عنوان مثال ميتوان به اين آدرس اينترنتي مراجعه كرد:
http://ghamezani.blogfa.com/8704.aspx
 حال با توجه به
فتاوا و نظراتي كه بخشي از آن را در بخشهاي پيشين ارائه نموديم آيا ايشان به
فرموده خود نبايد در رأي خود تجديد نظر فرمايند؟
آيا ايشان هيچ
يك از اين حضرات همچون مرحوم سلطان الوعظين شيرازي، علامه سيد محسن امين، آيت الله
سيد ابوالحسن اصفهاني، امام خميني، آيت الله اراكي، آيت الله ميزا جواد تبريزي،
آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله نوري همداني، و ... را به
عنوان يك مرجع تقليد مسلّم قبول ندارند؟
به اعتقاد ما
نه تنها معظم له، بسياري از اين بزرگواران را به عنوان مراجع مسلّم ميداند بلكه چه
بسا در حلقه درس برخي از آنها زانوي تلمّذ بر زمين نهاده و يا از كتابهاي علمي
آنها توشه و بهره علمي برده است؛ لكن تنها اين احتمال باقي ميماند كه گويا ايشان 
به علت مشغلههاي علمي فراوان، از آراء و نظرات اين بزرگواران مطلع نگشته و يا نسبت
به برخي از آنان، از آراء قبلي با خبر بوده و نسبت به رأي نهايي خبري نداشتهاند.
ثانياً: با
توجه به استفتائي كه از معظم له به شكلي كه در پايين ميآيد جمع بين اين دو فتوا و
تفاوت رويه در فتوا كمي مشكل به نظر خواهد رسيد!
معظم له در يكي از
استفتاتي كه از ايشان شده و تصوير آن با كد: 7264 و با فرم مخصوص استفتاآت دفتر
ايشان كه در پاسخ به ايميل:
moslehin.noor@gmail.com
 داده شده است و
در سايتها نيز تصوير آن موجود ميباشد از ايشان اين گونه سؤال شده است:
4 ـ آيا هر كسي
ميتواند شيوه و روشي جديد براي عزاداري اختراع كند؟ مثلاً اخيراً شنيدم كساني
ميخواستند روي شيشه بغلتند! آيا اين كار جايز است؟
ايشان در پاسخ
اينگونه فرموده:
باسمه جلت اسمائه:
حيف است عمل با آن
ثوابهايي كه دارد به واسطه كارهاي خلاف و اهانت آميز مخلوط گردد تمام ثوابها از
بين برود.
مهر و امضاء معظم
له: به تاريخ رمضان 1429 هـ ق.
http://ghamezani.blogfa.com/8704.aspx
گرچه از معظم له و
مباني ايشان غير از آنچه كه در متن فتوا آمده است انتظار نميرود و فتوايي كه
بالاتر آمد بسيار براي ما شگفت انگيز بود؛ اما ايشان غلتيدن روي شيشه را به اين
ملاك كه كار اهانت آميزي است جايز نميدانند و اين را ملاك براي عدم جواز ميدانند،
امروز در باره قمهزني هم همين ملاك با همان قوّت مطرح است و دلائل اثبات آن هم
موجود است و علمايي هم كه بر ممنوع بودن آن تأكيد ورزيدهاند علت آن را اهانت آميز
بودن آن دانستهاند.
ثالثاً: در
سؤالي ديگر، بعضي از مقلدين معظم له از ايشان اينگونه سؤال كردهاند:
آيا غلتيدن در گل
و گل مالي كردن تمام بدن تحت عنوان عزاداري امام حسين عليه السلام، جايز است؟
معظم له در پاسخ
فرموده:
باسمه جلت اسمائه:
غلتيدن در گل كار
صحيحي نيست اما مختصري به پيشاني زدن خوب است.
مهر و امضاء معظم
له: به تاريخ رمضان 1429 هـ ق.
http://ghamezani.blogfa.com/8704.aspx
حال در اين جا هم
براي ما اين سؤال مطرح است كه آيا همان ملاكي كه در جواز قمهزني وجود دارد در اين
جا وجود ندارد؟ و يا آن ملاكي كه در اينجا موجب منع ميگردد در مورد قمهزني به
شكل شديدتر وجود ندارد؟
اگر ملاك، اهانت
آميز بودن اين كار است در قمهزني هم همين بحث مطرح است. و اگر مستند ديگري براي آن
وجود دارد در بحث ادله قمهزني ذكر شد و اشكالات آن نيز مطرح شد.
از اشكالات مطرح
در بحث قمهزني اين است كه برخي ميگويند: اگر مقام معظم رهبري و قبل از ايشان
حضرت امام (ره) قمهزني را ممنوع دانستهاند و اين را به عنوان حكم حكومتي اعلام
نموده و از اين باب تبعيت از آن را بر ديگران لازم دانستهاند ما در جواب
ميگوييم: حكم حاكم در شعائر حسيني نافذ نبوده و از اين رو ما همچنان به انجام آن
اصرار ميورزيم و نيز اين گروه براي تأييد اين سخن خود به چند فتوا از مراجع عظام
تقليد در اين كه حكم حاكم در شعائر حسيني نافذ نيست استناد كرده و آن را ارائه
مينمايند.
پاسخ:
اوّلاً:
آري ما هم ميگوييم در اصل اقامه شعائر حسيني نيازي به رجوع به حكم حاكم نيست و حتي
در صورتي كه حاكم بر خلاف آن حكم دهد آن حكم نافذ نيست؛ اما اين در رابطه با اصل
اقامه شعائر حسيني و آن مواردي است كه به صورت مسلم از شعائر به حساب آيد. اما اگر
در موردي شعار بودن آن نه تنها زير سؤال باشد بلكه برخي تصريح به بدعت و حرام بودن
آن نموده و برخي ديگر شعار بودن آن را با صراحت انكار كردهاند ديگر اين سخن شامل
اين مورد نخواهد شد.
به عنوان مثال در
استفتائي كه از مرحوم آيت الله العظمي خوئي (رحمه الله) بيان شد و شخص سؤال كننده
با فرض اين كه قمهزني از شعائر حسيني است سؤالي را مطرح ميكند، ايشان به صراحت
اين مطلب را نفي ميفرمايد:
السؤال 9: تفضلتم
ـ سيدناـ بنفي الاشكال عن ادماء الرأس (التطبير) اذا لم يلزم منه ضرر... فقيل انه
لا يثبت اكثر من الاباحة!... و عليه فهل ادماء الرأس (التطبير) مستحب لو نوي بذلك
تعظيم الشعائر و مواساة اهل بيت (عليهم السلام)؟
الجواب: لم يرد نص
بشعاريته فلا طريق الي الحكم باستحبابه و لا يبعد أن يثيبه الله تعالي علي نية
المواساة مع اهل البيت الطاهرين اذا خلصت النية.
سؤال نهم: فرمودهايد: در صورت ضرر نداشتن قمهزني، اين عمل بي اشكال ميباشد...
اما گفته شده از اين پاسخ بيش از اباحه فهميده نميشود!... با توجه به اين مطلب،
اگر شخصي از اين عمل، تعظيم شعائر و همانندي و اظهار همدردي با اهل بيت طاهرين را
نيت كرده و در اين نيت خود خالص باشد، آيا قمهزني به عنوان عمل مستحبي به حساب
ميآيد؟
المسائل الشرعية، ج
2، ص 337، بخش مسائل متفرقه.
ملاحظه ميگردد كه
ايشان تصريح ميفرمايند كه هيچ دليلي بر اين مطلب وجود ندارد كه قمهزدن از شعائر
حسيني باشد.
و يا حضرت آيت
الله العظمي اراكي را ميبينيم كه اين گونه تصريح ميفرمايد:
دستور ولي امر
مسلمين مبني بر جلوگيري از اعمال خرافي در عزاداري محرم ، لازم الاطاعه است.
ر. ك. به
كتاب پيرامون عزاداري عاشورا، چاپ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ص 37
. http://www.rasanews.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=44375
يعني در حقيقت اين
بزرگوار بر اين مطلب تصريح نمودهاند كه حكم حاكم شرع در خصوص بحث ما نافذ و لازم
الاطاعه است.
و يا مرحوم آيت
الله العظمي تبريزي داخل بودن قمهزني را در عزاداري سيد الشهداء و اهل بيت غير
ثابت دانسته و موارد قطعي آن را از شعائر حسيني دانستهاند.
بسمه تعالي
داخل بودن قمهزني
در عزاداري سيد الشهداء عليه السلام و اهلبيت و اصحاب ايشان، سلام الله عليهم،
ثابت نيست، پس بر همه مؤمنين لازم است كه آنچه را كه به عنوان گونهاي عزاداري محرز
و ثابت است اختيار نمايند؛ همچون گريه نمودن و سينهزني و برپا نمودن دستههاي
عزاداري و حركت آن - تا حد امكان- به سوي امكان عمومي براي عزاداري، خداوند شما را
در خدمت به اهلبيت، عليهمالسلام، موفق دارد و جزاي خير در دنيا و آخرت بدان دهد.
تصوير دستنوشت و
متن اين فتوا در بسياري از سايتها از جمله آدرسهاي زير موجود است كه ما به دليل
بعضي مشكلات فني از آوردن تصاوير فتاوا در اين تحقيق خودداري نمودهايم. ميتوانيد
به عنوان مثال به اين آدرسها مراجعه كنيد:
http://www.ghamezani.blogspot.com/
بعضي ميگويند:
اين مسائل مربوط به وادي عشق است و عقل را به اين وادي راهي نيست! عقل ميگويد:
قمه نزن، اما عشق ميگويد: بزن. به همين دليل اصلاً فقهاء نبايد وارد اين مقوله
شوند.
پاسخ:
گرچه سفسطه و
مغلطه عوامانهاي كه در اين سخن وجود دارد به قدري واضح و آشكار است كه نياز چنداني
به پاسخ به اين گونه سخنان نيست و كسي كه اندك آشنايي به وظايف عبد در برابر معبود
و لزوم اطاعت و پيروي از فرامين شارع مقدس در اين زمينه داشته باشد به اين موضوع
واقف و آگاه است كه عشق و محبت به معبود و محبوب به جز از راه اطاعت كامل از او به
دست نميآيد اما نكات ديگري را نيز اضافه ميكنيم:
آري، اين صحيح است
كه محبت و عشق از جمله راههاي ميانبر براي رسيدن به خداوند و تعالي و ترقي در
مسير عبوديت است و هر چه ايمان قويتر باشد محبت قويتر ميشود، چنانكه خداوند
سبحان فرمود: «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» (آنها كه اهل ايمانند
محبّت و دوستى بيشتري نسبت به خداوند دارند.) و يا اين سخن معروف ـ كه البته ما
براي آن سند و يا روايتي طبق آن نيافتيم ولي ميتواند مورد تأييد باشد ـ و آن اين
كه «اَلمُحَبّةُ نارٌ تُحرِقُ ما سِوَي ودّ المَحبُوب»؛ (محبت، آتشي است در قلب، كه
هر آنچه غير از محبت محبوب وجود داشته باشد را ميسوزاند و چيز ديگري غير از آن را
باقي نميگذارد)...
اما با اين وجود
حتي اگر بنا باشد محبت و عشق ما نسبت به خداوند افزون گردد، بايد معرفت و شناخت به
محبوب زيادتر گردد؛ و اين راهي جز حركت در مسير عقل و معرفت ندارد همانگونه كه
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا يقبل الله عملا إلا بمعرفة ولا معرفة إلا بعمل»
خدا عملي را قبول نميکند مگر با معرفت و معرفت كامل نميگردد مگر با عمل به احكام
خداوند.
(الكافي، شيخ كليني، ج
1، ص 44)
پس نميتوان از
كانالي جز عمل به وظايف شرع مقدس و احكام الهي كه از راه عمل به فقه ميسور ميگردد
به رضايت و محبت معبود و عشق واقعي دست يافت.
در روايتي وارد
شده است شخصي نزد امام صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد: يابن رسول الله! همسايهاي
دارم بسيار نماز ميخواند و بسيار صدقه ميدهد و بسيار حج انجام ميدهد و... حضرت
از او سؤال فرمود: «يا اسحاق! کَيفَ عَقلُهُ؟» در باره عقل او بگو تا چه حدي است؟
راوي عرض كرد: نميدانم. حضرت فرمود: «ان الثواب علي قدر العقل» پاداش اعمال را بر
اساس مقدار عقل انسان ميدهند.
(الكافي، شيخ كليني، ج
1، ص 12)
اسلام، همانگونه
كه محبت و عشق را قبول دارد هرگز نميپذيرد كه عقل قرباني عشق گردد. قرآن كريم در
بسياري از موارد از عقل سخن به ميان آورده و آن را ستوده است و يا وقتي به كتابهاي
حديثي مراجعه ميكنيم اولين بابي که در آن احاديث معصومين عليهم السلام ذكر شده است
«کتاب العقل» است.
امام موسي بن جعفر
عليه السلام فرمود: يا هشام إن لله على الناس حجتين: حجة ظاهرة وحجة باطنة، فأما
الظاهرة فالرسل والأنبياء والأئمة عليهم السلام، وأما الباطنة فالعقول .
امام كاظم عليه السّلام فرمود: اي هشام خداوند متعال دو حجت بر مردم قرار داده است؛
حجتي ظاهري و حجتي باطني. حجت ظاهري، انبياء و رسولان و ائمه عليهم السّلام هستند.
و اما رسولان باطني عقلهاي انسانها هستند.
الكافي، شيخ كليني،
ج 1، ص 13.
آري درست است كه
آنچه امام حسين عليه السلام را وادار نمود تا روز عاشورا از همه چيز بگذرد، و خود
را به آن همه بلايا و شدايد مبتلا ساخته و هر مصيبت و اندوهي را تحمل کند، و اسير
الکربات گردد فقط عشق به خداي متعال بود؛ اما اين عشق چيزي نبود که ناگهان و در
حادثه کربلا پيدا شود، بلکه آن حضرت بر اساس عبوديت و بندگي و اطاعت كامل از فرامين
الهي و معرفت كاملي كه به خداوند خويش پيدا نموده بود به اين حد و مرتبه اعلاي از
عشق به خداوند رسيد و اگر نبود آن همه كمالات عقلي آن عشق لا يتناهي نيز پديد
نميآمد.
اميدواريم با
تلاشي كه در مبحث فوق داشتيم اين مطلب را روشن ساخته باشيم كه امروز با توجه به
وضعيت و شرايط كنوني كه بر جهان اسلام حكمفرما گرديده، و خصوصاً شيعه در شرايطي
بسيار سخت و حساس زير ذرهبين بيگانگان از جمله وهابيت قرار گرفته است و از
كوچكترين سوژه بزرگترين حربهها ساخته و بر عليه شيعه به كار ميبرند و به اين
وسيله حكمهاي تكفيري صادر كرده و در دنيا خونها بر زمين ميريزند بايد بسيار با
ظرافت و دقت بيشتر در ابراز نظرها و احكام فقهي و شرعي برخورد نمود.
نكته ديگري كه سعي
كرديم در اين گفتار به آن بپردازيم اين نكته بود كه بر خلاف تصور برخي از عزيزان در
بحث قمهزني، آن گونه هم نيست كه به تازگي و بعد از انقلاب موضوع مخالفت و يا فتواي
به تحريم مطرح شده باشد بلكه همزمان با اولين فتواي بر جواز مشروط قمهزني (باز هم
تأكيد ميكنيم جواز مشروط، نه جواز مطلق و نه استحباب كه چه بسا در اين زمانه دست
كم به خاطر ضررهايي كه براي شيعه و مذهب آن وجود دارد شرايط حمل حكم بر موضوع
منتفي گرديده است) نداي مخالفت و تحريم آن از سوي مرحوم آيت الله سلطان الواعظين
شيرازي صاحب كتاب ارزشمند و نفيس «شبهاي پيشاور» نيز مطرح بوده است كه برخاسته از
شناخت ملموس و نزديك وي از موقعيت حساس شيعه در دنيا به خصوص در مواجههاي كه وي در
مناظرات و گفتگوهاي مستقيم و رو در رو با وهابيت داشته است؛ از اين رو ميتوان
گفت: كساني همچون مرحوم سلطان الواعظين شيرازي و سيد محسن امين عاملي صاحب كتاب
«اعيان الشيعه» كه از نزديك با افكار عمومي جهان نسبت به شيعه آشناتر هستند بهتر
ميتوانند موضوع و مصداق وهن و ضرر براي دين و مذهب را تشخيص دهند.
و حقيقت امر اين
است كه نگراني برخي در اين باره كه تصور ميكنند با ترك قمهزني، عاشورا و عزاداري
حضرت سيدالشهداء عليه السلام به خطر افتاده و تهديد ميشود بيمورد است چرا كه اگر
نگوييم با تعطيلي قمهزني نه تنها ضربهاي به رونق عزاداري آن حضرت وارد نميشود
بلكه در بسياري از موارد لازم نخواهد بود هزينه و تاوان سنگين آن را بپردازيم.
و اگر علمايي حكم
به جواز مشروط آن دادهاند با نظر به اقتضاى شرايط حاكم در سابق بوده است و در اين
كه امروز ضرورتها به شكل اساسي تغيير يافته هيچ ترديدى نيست، زيرا تنها توجيهي كه
ميتوان براي اين كار يافت حفظ رونق هرچه بيشتر عزاداري عاشوراي حسيني عليه
السلام بوده است كه مايه بقاي اسلام و حفظ مذهب شيعه ميباشد در حالي كه امروز همه
ما به خوبي مىدانيم اگر قمهزنى تعطيل شود، نه تنها عاشورا تعطيل نمىشود و كسى در
اصل عاشورا خدشه نمىكند و كمترين لطمهاى به عزادارى حضرت ابا عبداللّه عليه
السلام وارد نميشود بلكه هر سال شكوه و رونق بيشترى مييابد.
حال بياييد و از
اين منظر به موضوع بنگريم كه فرض ضعيف شدن و كم رونق شدن عزاداري امام حسين عليه
السلام را از ذهن خود پاك كرده و در سؤالي از علما و مراجع عظامي كه فتوا به جواز
دادهاند اين گونه سؤال كنيم:
با توجه به سوء
استفادههايي كه امروز دشمنان دين و مذهب از موضوع قمهزني مينمايند و از اين طريق
تبليغات مسمومي عليه شيعيان به راه انداخته و به اين وسيله از شيعيان تصويري كريه و
مشمئز كننده و خشونت طلب و خودزن و... در سطح جهان ارائه نمودهاند و شيعيان را
افرادي خشن و تروريست متهم ساخته و به اين وسيله آنان را بدعت گذار و مشرك و...
مينامند و اين موضوع موجب كند شدن حركت تبليغي مذهب شده و هزينه و زحمت طاقت
فرسايي براي توجيه ديگران و بر طرف نمودن اين ذهنيت از ديگران حتي از بسياري از
شيعيان بر دوش جامعه شيعي بار ساخته است حضرتعالي در باره اصرار و پافشاري بر
انجام اين عمل چه ميفرماييد؟
آيا با چنين سؤالي
هيچ فقيهي حكم به جواز قمهزني خواهد دارد؟
نكته ديگر اين
است كه اگر بنا باشد اين رويه در ميان عزاداران با موافقت بي چون و چرا و بي قيد و
شرط علما همراه گرديده و اين روند با سير شتابان خود ادامه يابد آيا واقعاً به نقطه
پاياني اين مسير هيچ انديشيدهايم؟
در سالهاي
گذشته در ميان برخي عزاداران نمايههاي جديدي از بدعت و خلاف شئونات عزاداري حضرت
سيد الشهداء عليه السّلام ديده شد كه يقيناً خلاف رضايت آن حضرت است. حال اگر بنا
باشد در اين موارد نيز همچون قمهزني كه زماني از رواج و شيوع بسيار اندكي برخوردار
بود اما رفته رفته با مسامحه و مماشات برخي به اين مرحله رسيده است كه برخي هرگونه
مخالفت با آن را همچون مخالفت با يكي از ضروريات دين و اعتقادات اساسي شيعه تلقي
كرده و فرياد وا اسلاماه سر ميدهند آيا در موارد تازه بروز يافته همين داستان را
قابل تكرار نميبينيد؟
با همين قياس
تصور كنيد (البته نمونههايي از آن در سايتهاي اينترنتي به خوبي قابل مشاهده و
امكان پذير است): گروهي كه خود را كلب حسين ناميده و قلاده بر گردن، صداي عوعو از
خود سر ميدهند و يا گروهي از زن و مرد با پاهاي برهنه و به صورت مختلط و دوش به
دوش يكديگر براي دويدن در آتش از يكديگر سبقت ميگيرند و يا گروهي كه بدنهاي خود
را عريان كرده و در شيشه ميغلتند و يا گروه ديگري كه در گل ولاي و يا لجن ميغلتند
و يا گروهي كه چهار دست و پا شده و گروهي ديگر كه به صورت سينه خيز براي تشرف به
مراقد به راه افتادهاند. حال تصور كنيد چند صباح ديگر بخواهند همين اعمال و رفتار
را براي كودكان و نوزادان خود هم به نيت تيمن و تبرك و تعليم دادن آنها آغاز كنند
آيا هيچ به آخر و انتهاي اين مسير انديشيدهايد؟
اگر امروز علما
و مراجع ما با اين رويههاي خلاف شرع و موهن مذهب شيعه برخورد نكرده و موضع گيري
نكنند ديري نميگذرد كه همين رفتار چنان براي نسل آينده و يا حتي نسل حاضر در آيين
و رسوم عزاداري جا افتاده و شاخ و برگ ميگيرد كه بعد از گذشت مدتي هرگونه مخالفت
و اظهار نظر مخالف با آن را به منزله مخالفت با اصلي از اصول دين به حساب خواهند
آورد...
اين جاست كه
بايد گفت: اين تذهبون؟