بازگشت

محل دفن حضتر عباس (ع):


حضرت عباس قبرش نزديك محل شهادتش كنار شريعه فرات است و سن ايشان لحظه شهادت 34 سال بوده است .



حسين عماد زاده ،ايشان نويسنده متبحري است كه رحلت نمودند ايشان كتابي مخصوص حضرت عباس مي نويسد و وقتي جناب عمادزاده به عتبات عاليات تشريف مي برند خدّام مرقد حضرت ابوالفضل (ع) بخاطر كتابي كه راجع به حضرت عباس نشوته است خوشحال مي شوند لذا خدّام به او احترام زيادي مي گذارند حتي به ايشان اجازه مي دهند تا قبر حضرت را براي او باز كند و ايشان به زير جايگاه تصريح حضرت بروند. خدّام مي گفتند جايگاه را فقط براي بز رگان باز مي كنيم و اين جايزه توست كه براي حضرت عباس زحمت كشيدي.



وقتي عمادزاده به كنار قبر مي رود يك چاله اي را كنار مرقد حضرت مي بيند و داخل چاله را آب گرفته است عماد از خدام مي پرسد چرا اينجا چاله اي است و درونش را آب گرفته است خدام گفتند مرقد حضرت كنار فرات است و سطح زمين با آب زياد فاصله ندارد لذا ما چاله اي كنديم تا داخل قبر را آب نگيرد ببينيد چه قدر دردناك است چون حضرت زمان شهادت آب نخورند و آب هم تا كنا ر حضرت مي آيد ولي داخل قبر نمي تواند برود سپس عماد مي گويد حالا كه لطفي شامل من شده است دو ركعت نماز هم كنار حضرت بخوانم ركعت دوم در قنوت به مرقد حضرت چشمم افتاد ديدم حضرت با آن قد رشيدي كه داشته چقدر مرقد كوچكي دارند كه مانند قبر طفلي مي ماند لا حول و لا قوه بالله العلي العظيم.



حال نمي دانم اين چه رابطه اي است كه بعد از قرنها ذكر شدها كربلا حضرت ابا عبدالله و اباالفضل عباس و ... اشك از رخسارمان سرازير مي گردد اين ميوه دل علي (ع) وجود مقدس ابالفضل وقتي دستش را قطع مي كنند دشمنان، جرات مي يابند و به سوي ايشان مي ريزند به او حمله مي كنند تيري به چشم مباركش مي زنند و آقا ديگر نمي بيند ، از طرفي هم دست ندارد كه تير را بيرون بيارود، زانوي ها و پايش را جمع مي كند و تير را از چشم خود خارج مي كند خون چشم آقا را گرفته جايي را نمي بيند دشمنان به او شمشير مي زنند حضرت كه هيچوقت مولايش را برادر صدا نمي كرد فرياد مي زند يا اخا ادرك اخا لا يوم كيومك يا ابا عبدالله ..