بازگشت

يادآوري ابوثمامه صائدي براي نماز و شهادت حبيب بن مظاهر:


يا آوري ابو ثمامه صائدي براي نماز و شهادت حبيب بن مظاهر = وقتي ابوثمامه شهادت پي در پي ياران امام را ديد به حضرت عرض كرد يا ابا عبدالله جانم فدايت، مي بينم كه اين لشگر به تو نزديك شدند ولي به خدا سوگند تو به شهادت نبايد برسي مگر اينكه من پيش از تو به شهادت برسم. لذا من دوست دارم كه نماز ظهر كه وقتش رسيده با تو بخوانم و سپس نزد خدا برويم. امام سر را بلند كردند و به آسمان نگريستند و فرمودند ياد نماز كردي خدايت تو را از نمازگزاران و ذاكرين قرار دهد.



(ذكرت الصلوه، جَعلكَ الله من المصلين الذكرينَ، نعم هذا اول وقتها)



از اينها بخواهيد از ما دست بردارند تا نماز بخوانيم حصين بن تميم گفت نماز شما قبول نيست حبيب بن مظاهر گفت ايهاالحمار اي الاغ به گمانت نماز فرزند رسول الله (ص) قبول نيست و نماز تو ميخوار قبول است. حصين بن تميم خشمگين شد و به آنها حمله نمود و حبيب بن مظاهر پيش رفت و شمشيري به او زد ولي به جلوي اسب او خورد از روي اسب به زمين افتاد ولي يارانش او را نجات دادند. نبرد سختي شد و 62 نفر از ياران عمر سعد را كشت و مردي از بني تميم بر او حمله كرد و شمشيري به سر مبارك حبيب زد و او به شهادت رسيد نام قاتل او بديل بن صريم مي باشد با شهادت حبيب قلب امام شكست و از خداوند براي او پاداش خواست و امام فرمود: خداوند به تو خير دهد تو دانشمندي بودي كه در يك شب تمام قرآن را مي خواندي بعدها فرزند حبيب بن مظاهر بنام قاسم بن الحبيب قاتل پدرش را بعد از ماهها تعقيب به قتل رساند.



ياران نماز جماعت را پشت حضرت خواندند و زهير بن قين و سعيد بن عبدالله بعنوان محافظ امام جلوي او ايستادند . روايت شده سعيد بن عبدالله حنفي جلوي امام ايستاد و هدف تير دشمن قرار گرفت و امام هر عملي انجام مي داد او خود را سپر حضرت مي كرد آنقدر تير به بدنش رسيد كه به زمين افتاد و گفت بار خدايا، لعنت عاد و ثمود را بر آنها بفرست و گفت خدايا از قول من به پيغمبرت سلام برسان و آنچه درد و زخم ديدم به پيامبر برسان كه من در ياري فرزند او بودم سپس به شهادت رسيد خود زهير بن قين در نبردي روايت شده صد و بيست مرد را كشت و اشخاصي به نامهاي كثيربن عبدالله شيعي و مهاجر بن اوس تميمي او را به شهادت رساندند. ببينيد، اصحاب امام حسين پيش او در جانبازي از به يكديگر سبقت مي گرفتند ولي با اين وجود عده اي هم اندك و كمتر از تعداد انگشتان دست امام را ياري نكردند و لياقت و سعادت ياري امام و شهادت در راه او را نداشتند مانند ضحاك بن عبدالله مشرقي.