بازگشت

كلياتي راجع به بني اميه :


بني اميه بر خلاف همه قبايل عرب تنها يك نعكاد نبودند بلكه مانند قوم يهود داراي يك طرز تفكر خاص و داراي نقشه شيطاني زيركانه بودند و با ظهور اسلام، بني اميه بيش از ديگران احساس خطر نمود و تا آنجا كه قدرت داشتند با اسلام جنگيدند تا زمانيكه مكه توسط پيامبر و سپاه اسلام فتح گشت و بعد از اينهمه، مبارزه با اسلام جايز ندانستند و مجبوراء اسلام ظاهري آوردند.



پيامبر در زمان خودشان هيچ كار كليدي و اساسي را به بني اميه واگذار نكردند. اما متأسفانه در زمان عمر (ل...) اولين مسئوليت سياسي را يكي از فرزندان ابوسفيان بعهده گرفت عمر، يزيد بن ابوسفيان (برادر معاويه معروف ) را والي شام نمود و بعد از او برادرش معاويه والي شام شد و تا آخر حكومت عثمان بر شامات حكومت كرد شامات آن موقع يعني (سوريه- تركيه - لبنان - فلسطين) كم حكومتي نبود در طول اين ساليان دراز، جاي پاي محمكي براي بني اميه پيدا شد و در آن زمان بني اميه، حاكمان شهرهاي اسلامي مخصوصا مصر، كوفه ، بصره شدند. حتي وزارت خود عثمان به دست دامادش يعني مروان بن حكم از دشمنان قسم خورده اسلام سپرده شد و خود معاويه هم كه فكر خليفه شدن را در ذهن مي پروراند روز به روز وضع خودش را تحكيم مي بخشيد .



معاويه تا زمان عثمان دو نيروي مهم در اختيار داشت:



1- قدرت و پستهاي سياسي



2- قدرت اقتصادي



3- با كشته شدن عثمان نيروي سومي ديگر در خدمت خودش گرفت و آن اينكه ، معاويه مرثيه داستان خليفه مقتول و مظلوم را مطرح كرد و احساس ديني و مذهبي گروه زيادي از مردم، مخصوصا مردم شامات را جريحه دار كرد و شعار (من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطاناء - اسراط، 33) را سر دادند و با اين شعار صدها هزار نفر را به نفع مقاصد خود در اختيار گرفت.



با اينكه معاويه خبر داشت كه قاتل عثمان چه اشخاصي هستند و مي دانست وقتي مسلمانان ريختند تا عثمان را به قتل برسانند علي (ع) به او آب و آذوقه رساند و فرزندان خود را مدافع او كرد كه خليفه كشي باب نشود و معاويه هم كه با نيروهاي عظيمش در شام بود وقتي عثمان از او استمداد مي كند او قادر بود كه مسلمانان را تار و مار كند ولي فكر كرد از كشته شدن عثمان بيشتر از زنده بودنش مي توان بهره برداري نمود لذا نشست تا خبر قتل عثمان رسيد و عثمان هم نصايح حضرت علي را گوش نكرد و فكر مي كرد كه سپاه شام مي رسد و او را نجات خواهند داد براي همين معاويه بعد از قتل عثمان، فرياد وا عثماناه سر داد و پيراهن عثمان را بر چوب كرد و بر روي منبر گريه كرد و اشك تمساح ريخت و اشكهايي بسيار از مردم گرفت.



بعد از شهادت حضرت علي (ع) معاويه خليفه مطلق مسلمين شد و قدررت چهارم خود را هم در اختيار گرفت و شخصيتهاي ديني و به اصطلاح امروز روحانيهاي درباري مانند ابوهريره را استخدام كرد و سپاهي به نام دين عليه مولي علي(ع) تجهيز نمود.



و بعد از شهادت علي (ع) دستور داد در منابر و خطبات علي (ع) را سبّ و لعن كنند حتي در مدارس به مدرسين تكليف شد و در كتابها چاپ شد تا بچه ها از كودكي مطالب جعلي ياد بگيرند از آن روز ، احاديث در مدح عثمان و مقداري در مدح شيخين شروع شد و علمايي كه مخالفت مي كردند را با مال و مقام مي خريد يا طرفداران خيلي جدي علي (ع) مانند حجربن عدي يا عمروبن حمق خزاعي را به شهادت مي رساند و با كمك روحانيون درباري آن زمان ، چنان مبارزه ، عليه اسلام و اهل بيت(س) را آغاز نمودند كه حتي در نماز جمعه هم سبّ و لعن كردن علي (ع) بخشنامه شد و اين عوامل بعنوان سنت سوط، باقي ماند.



معاويه با يك ملايمت و بذل و بخشش فراوان، سران عرب و دانشمندان مهاجر و انصار را تا آنجا كه ممكن بود و فريفت و دور خود جمع كرد و وسائل راحتي آنها را فراهم نمود و در محيط شام يك حوزه علميه بظاهر آبرومند بر اساس ترويج اسلام و قرآن كه دور از سياست باشد را ساخت و متصديان آن را تشويق كرد و مردم عوام را از اين راه فريفت و با كمال هوشياري، مخالفين جدي و دانشمندان مخالف را زير نظر داشت و با سياستي بي رحمانه آنها را مسموم كرد و افسران سنگ دل و خونخواري را مانند بسربن ابي ارطاه كه استاد آدم كشي بود را بر جان و مال آنها حاكم كرد و دستگاه تبليغاتي بسيار وسيعي تشكيل داد كه اساس و بنيان آن، شعر شاعران، حديث محدثان، تفسير مفسران جعلي در رأس آن بود و هر روز هر چه را كه مي خواست از زبان آنان مخصوصاء ابوهريره و كعب الاحبار يهودي در بين مردم منتشر مي ساخت و همين روشهاي مسموم كردن براي خلفاي بعدي روش خوبي بود براي همين سئوال پيش مي آيد چرا امام حسين قيام كرد؟