بازگشت

دو جنبه قيام عاشورا:


حادثه و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد يك صفحه سفيد و نوراني ديگري صفحه سياه و ظلماني كه هر دو صفحه در اين صحنه روزگار دنيا، بي نظير است.



صفحه ظلماني از آن نظر كه در آن فقط جنايت ديده مي شود كه شايد به جاي حادثه بهتر باشد فاجعه بناميم. مي بينيم، آب ندادن به انسانها را مي بينيم، زن و بچه اسير و تشنه را شلاق زدن مي بينيم، اسير را بر شتر بي جهاز سوار كردن مي بينيم ترساندن زن و بچه هاي يتيم و آتش زدن خيمه هاي آنها را مي بينيم عريان كردن سر بهترين زنان دنيا را مي بينيم كه جانيان آن يزيد بن زياد و عمرسعد و شمر و خولي و حرمله و .... مي باشند.



در دنيا جنگهاي بسيار ديده شده مانند جنگهاي صليبي ، جنگ اروپايئان در اندلس ،كشتار آمريكائيان در ويتنام و ... ولي اين طور فاجعه اي ديده نشده كه اهل بيت و دوستان و بزرگان خود را اينگونه به شهادت برسانند.



صفحه نوراني آن، كه مقدس، و داراي درس اخلاقي ولي گريه آور است افتخارات امام و يارانش و اسراط، مي باشند كه چگونه ايثار و فداكاري را براي بشريت به ارمغان آورده اند اين صفحه نوراني بحدي است كه دستگاه بني اميه به اشتباه خود پي برد و هر كدام تقصير را به گردن ديگري انداخت و ديدند كه پيكر بي روح حسين(ع) از زنده ايشان براي آنها مزاحمتر است.



تربت مرقد امام، كعبه صاحبدلان شد بطوريكه زينب(س) فرمود (كدكيدك ، واسع سعيك ، ناصب جهدك فو لله لاتمحوذكرنا، ولا تميت و حينا) (هر نقشه اي كه داري ، بكار ببر ولي مطمئن باش تو نمي تواني بردار مرا بكشي ، برادرم زندگيش طوري ديگر است او نمرد بلكه زنده تر شد) حتي خود امام در شب عاشورا مي فرمايد: (من ياراني در جهان بهتر از ياران خود سراغ ندارم و شما را بر ياران جنگ بدر كه ياران پيغمبر بودند ترجيح مي دهم) و اشخاص نوراني كننده اين صفحه امام حسين ، حضرت اباالفضل ، علي اكبر، علي اصغر، حبيب بن مظاهر ، زهير، مسلم بني عقيل و مسلم بن عوسجه هستند.



سه عامل مقدس در نهضت امام حسين كه نظير آنها در دنيا وجود ندارد و نخواهد داشت:



1- نهضت ابي عبدالله الحسين (ع) شخصي و فردي نبود ، بلكه كلي و انساني بود و به خاطر حقيقت و عدالت و مساوات صورت گرفت و نهضتي كه به خاطر حق و عدالت باشد همه افراد بشر آنرا دوست دارند و به آن ارج مي نهند.



همانطوريكه پيامبر (ص) براي امام حسين ارج و قرب و عشق خاصي قائل بودند و بارها جملات مانند حسين مني و انا من حسين در جمع فرمودند.



2- قيام امام با يك بينش و بصيرت قوي توأم بود كه زمانها بايد مي گذشت تا مردم متوجه شوند. فرض كنيد مردم اجتماعي كه در جهل و غفلت بودند و يك بصير پيدا مي شود و مصائب، درد و مشكل اين مردم را كه بهتر از خودشان مي شناسد مانند مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي ، ايشان در سال 1310 قمري رحلت نمودن وي 14 قبل از قيام مشروطيت قيام كرد و يك نهضت اسلامي در دولتهاي اسلامي بپا كرد در آن تاريخ اين مرد بزرگ خوانده مي شود ديده مي شود يك فردي واقعا غريب بوده و در ملتهاي مسلمان را احساس مي كرده حتي خود ملت خودش (ايران) هم به او دهان كجي مي كرد و او را مورد تمسخر قرار مي دادند و او را مورد حمايت قرار نمي دادند اگر نامهاي ايشان را كه براي آيت ا... ميرزايي شيرازي و ... نوشته است بخوانيم عظمت او بيشتر درك خواهد شد الآن كشورهاي اسلامي به او افتخار مي كنند حتي در مورد مليت و جاي تولد ايشان بين بعضي دول اختلاف است و او را از آن خود مي دانند ايران و افغان او را از خود مي دانند، تركها مي گويند چون در كشور ما فوت نموده از آن ماست، مصريها افتخار مي كنند كه سيد جمال به كشور ما آمد و قدر و منزلت او را مي دانستم و علمايي مانند شيخ محمد عبده به او گرايش يافتند ولي متاسفانه در زمان خودش طرد شده و حتي از كشور خودش ايران با چه وضع نكتب باري تبعيد شد و مانند جدش امام سجاد (ع) پاهايش را به شكم قاطر بستند و در هواي سرد زمستان از طريق كرمانشاه از مرز خارجش كردند و مردم ايران يكنفر هم از ايشان دفاع نكرد نمونه بهتر و بارزتر وجود مقدس حضرت اميرالمومنين علي (ع) است آن هم از زبان مقدس و مبارك خودشان در نهج البلاغه ، ايشان در فاصله ضربت خوردن تا شهادت يعني در فاصله 44 يا 45 ساعت آخر زندگيشان فرموده اند خطبه 147 غدا ترون ايامي و يكشف لكم عن سرائري فردا مرا خواهيد شناخت و اسرار من فردا براي شما كشف خواهد شد اين مطلب با عظمت را حتّي مسيحيان ، مخصوصاء دانشمندان معروفشان بيان كرده اند مانند جبران خليل جبران - ميكائيل نعيمه - جرج جرداق مسيحي.



هر سه از شيفتگان واقعي مولا مي باشند با اينكه مسيحي هستند. جبران خليل : من نمي دانم چه راز و سري است كه افرادي پيش از زمان خودشان به دنيا آمده اند مولي علي (ع) از همان افرادي است كه آن مردم جاهل قدر و منزلتش را ندانستند علي (ع) براي زمان خودش خيلي زياد بود و كلاء در هر زمان علي (ع) براي زمان خودش خيلي زياد است ببينيد مقام مولا را چقدر زياد و خوب بيان نموده است . حقيقت را بهتر است از زبان خود حضرت بشنويم سلوني قبل ان تفقدوني كه خودش بحث مفصلي دارد ولي آن مرد جاهل اشعث بن قيس كه دشمن قسم خورده اهل بيت عصمت و طهارت بود. گفت يا علي در سر من چقدر تار مو وجود دارد؟ مولا مي فرمايند .... فقط بدان فرزندت قاتل فرزندم در كربلا مي شود ..... نهضت امام مانند بسياري از حوادث جهاني آنچنان كه بايد شناخته شود، هنوز شناخته نشده است الآن شايد كمي فهميده شود كه يزيد كي بود؟ ولي 99 درصد مردم آن برهه از زمان نفهم بودند وقتي متوجه شدند كه ديده شد و امام به شهادت رسيده بود . سپس تكان خوردند و قيام توابين، مختار ، قيام عبدالله بن حنظله (غسيل الملائكه ) شروع شد.



در زمان امام حسين مثلا مي خواهند خليفه به ظاهر مسلمين را ببينند چه خواهند ديد؟ افراد مسن تر كه پيامبر را ديده زمان علي (ع) را درك كرده و سادگي و فروتني آنها را ديده بود حالا در مركز دنياي اسلام آن زمان يعني شام جواني را مي ديدند كه 33 سال سن دارد جواني بسيار قد بلند و خوش سيما و شاعر و خيلي هم زيبا شعر مي گفت ولي اشعارش در وصف مي ، معشوقه ، سگ و ميمونش بود و اگر مي خواستند او را ببينند بايد هفت درب را طي مي كردند تا به جايگاه او برسند و دربانان او را تفتيش مي كردند و بعد شخصي را مي ديدند كه در يك محيط مجلل روي تخت طلا نشسته و اطراف او ترسيمهايي را با پايه هاي طلا و نقره كار گذاشته اند و روي آن شعرا، اعيان و اشراف نشسته اند و بالادست ميهمانان يك ميمون را پهلوي خليفه مي بينند كه لباسهايي فاخر و طلاكوب در تن ميمون كرده اند حال چنين شخصي مي گويد من خليفه پيامبرم و او مي خواهد مجري دستورات الهي باشد حال نماز جمعه هم مي خواند، امام جماعت هم مي ايستد، مردم را هم موعظه مي كنند براي همين امام حسين براي نهي از منكر قيام مي كند. در آن زمان وسائل ارتباطات جمعي نبود و مردم مدينه نمي دانستند در شام چه مي گذرد؟ چون رفت و آمد خيلي كم بود و افرادي هم كه از مدينه به شام مي رفتند از دستگاه يزيد اطلاعاي نداشتند بعد از قضيه امام حسين (ع) مردم مدينه تعجب نمودند كه عجب، امام را كشتند هيئتي را به سرپرستي عبدالله بن حنظله براي تحقيق به شام مي فرستند پس از بازگشت به مردم مي گويد همينقدر در يك جمله به شما بگويم كه ما مدتي كه آنجا بوديم دائم مي گفتيم خدا نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك شويم عبدالله بن حنظله مي گفت ما از نزد كسي مي آئيم كه علناء شرابخواري مي كرد و سگ بازي و ميمون بازي كارش بود. او زنا مي كرد حتي با محارم خويش .



سپس عبدالله بن حنظله كه 8 فرزند داشت به مردم مدينه گفت قيام كنيد يا نكنيد من قيام خواهم كرد ولو با اين هشت فرزندم او قيام كرد و همگي آنها به شهادت رسيدند.



3- قيام حضرت تدائي بود در ميان سكوت نفري در ظلمت، در شرايطي كه خفقان كاملا حكمفرما بود و مردم قدرت حرف زدن را نداشتند و سكوت مطلق و نااميدي كامل حكمفرما بود و امام قيام نمود و سكوت را شكاند.