بازگشت

مادر امام سجاد(عليه السلام)


اين مطلب كه امام حسين(عليه السلام) چگونه شهربانو، دختر يزدجرد، پادشاه ايراني را به همسري برگزيد، در ميان مورّخان مورد اتفاق نيست.



ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب آل ابي طالب»، در باب «في إمامةِ أبي عبدالله» مي نويسد: هنگامي كه اسراي ايراني را وارد مدينه كردند، عمر تصميم گرفت زنان آنان را در معرض فروش قرار دهد و مردانشان را براي طواف دادن مردان پير و بيمار به خدمت كعبه درآورد.



علي بن ابي طالب(عليه السلام) به ياد عمر آورد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «أكرِمُوا كريمَ قوم وَ إنْ خالَفُوكُمْ وَ هؤُلاءِ الْفُرْس حُكَماءٌ كُرَماءٌ...» در اين هنگام مهاجرين و انصار گفتند: ما حق خود را به برادر پيامبر (علي(عليه السلام)) بخشيديم امام(عليه السلام) فرمودند: «أَللّهُمَ فَاَشْهَدُ أَنَّهُمْ قَدْ وَهَبُوا وَ قَبِلْتُ وَ أعْتَقْتُ». عمر، آزرده خاطر شد و گفت: علي بن ابي طالب تصميم ما را در باره عجم ها متزلزل كرد. او آنگاه بخشنامه خود را ملغي نمود. البته وقتي جمعي از مردم مدينه به خريد زنان ايراني تمايل نشان داده بودند، زنان ايراني به شدت به مخالفت برخاستند، در اينجا نيز امام علي(عليه السلام) دخالت كرد و فرمود: آنان را مخيّر بگذاريد و مجبورشان نكنيد و سپس به شهربانو اشاره كرد و فرمود: آيا كسي را به عنوان شوهر انتخاب مي كني؟! او سكوت كرد، امام(عليه السلام) فرمود: با سكوتش رضايت داد، اكنون خود با زبان اقرار كند كه چه كسي را اختيار مي كند. بار ديگر پرسيدند چه كسي را اختيار مي كني؟ گفت: اگر داراي اختيارم چه كسي جز نور درخشنده و تابان يعني حسين(عليه السلام) را برگزينم.



در اين هنگام اميرالمؤمنين(عليه السلام) به شهربانو فرمود: چه كسي را به عنوان نماينده و وكيل خود معرفي مي كني تا خطبه عقد را از سوي تو بخواند؟ گفت: تو را. حضرت به حذيفة بن يمان دستور داد تا از سوي شهربانو خواندن خطبه عقد را نيابت كند. 1



بعضي از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(عليه السلام) شهربانو را در سال 33 به همسري گرفت (نه در سال 23) و پس از گذشت يك سال اين زن به امام سجاد باردار شد. طبق اين نوشته، امام حسين(عليه السلام) در سنّي حدود سي سالگي ازدواج كرد نه در سن حدود 20 سالگي و بر اين اساس امام سجاد(عليه السلام) در كربلا 27 ساله بود . 2



ابن عنبه عمر امام سجاد(عليه السلام) را در كربلا 33 سال دانسته است.



بعضي از مورّخان سال 22 را سال ازدواج امام حسين(عليه السلام) با شهربانو و تولّد حضرت سجاد(عليه السلام) را سال 38 هـ . مي دانند. نام مادر امام سجاد(عليه السلام) شهربانو يا غزاله بود، ليكن اميرالمؤمنين(عليه السلام) وي را شاه زنان ناميد. 4



در برخي از احاديث آمده است: در آغاز، اين خانم نام خود را جهان شاه معرفي كرد، ولي اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: نام تو شهربانو است و5 در همين مصدر آمده است: اميرالمؤمنين(عليه السلام) او را مريم ناميد و نيز در همين حديث آمده است اميرالمؤمنين بر او فاطمه نام نهاد.



همچنين در بعضي از منابع آمده است: طبق رهنمود اميرالمؤمنين(عليه السلام) سلمان فارسي مأموريت يافت تا برخي از جوانان مسلمان را به شهربانو دختر پادشاه ايران معرفي كند تا او يكي از آنان را انتخاب نمايد و روزي كه حسين(عليه السلام) از برابر چشمان شهربانو عبور كرد شهربانو او را برگزيد و گفت: اين جوان لايق من است و افزود: دوشيزه اي را دوشيزه اي بايد 6 ، يعني جوان ازدواج نكرده، بايد با جواني ازدواج نكرده ميثاق زندگي ببندد. وقتي كه اين خبر به اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيد، خوشحال شد و زمينه ازدواج آنان را فراهم



ساخت. البته اين زن پس از تولد امام سجاد(عليه السلام) از دنيا رفت و زن ديگري كه شهربانو نام داشت به عنوان دايه او انتخاب شد. او همواره مورد تكريم امام سجاد(عليه السلام) بود و برخي از مورخان به اشتباه از اين زن به عنوان مادر واقعي آن حضرت ياد كرده اند. 7



بعضي از اهل قلم نوشته اند: هنگامي كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) عازم كوفه شد و كوفه را به عنوان دارالخلافه برگزيد، امام حسين(عليه السلام) همراه پدر وارد كوفه نشد و بعد به آنان پيوست، چون همسرش شهربانو حامله بود. بدين جهت امام(عليه السلام) در مدينه ماند تا امام سجاد(عليه السلام) به دنيا آمد و اتفاقاً فوت شهربانو نيز پس از تولد امام سجاد(عليه السلام) رخ داد 8 و وي را در مدينه دفن كردند و سپس امام حسين(عليه السلام) در كوفه به پدر ملحق گرديد. البته ميلاد امام سجاد(عليه السلام) را اميرالمؤمنين(عليه السلام) خبر داده بود زيرا هنگامي كه شاه زنان از ميان همه حضار امام حسين(عليه السلام) را انتخاب كرد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) به امام حسين(عليه السلام) فرمود:



«لَيَلِدَنَّ لَكَ مِنْها خيرُ أهل الأرض». 9



«بهترين انسان روي زمين را براي تو خواهد آورد.»



امام سجاد(عليه السلام) و روضه خواني براي شهداي كربلا



اين پرسش همواره براي برخي مطرح است كه پيشينه روضه خواني به چه زماني باز مي گردد؟



گروهي معتقدند: روضه خواني يادگاري است از دوران صفويه. بايد گفت آنان كه چنين مي انديشند، از تاريخ، بهويژه تاريخ عاشورا بي خبرند. امام هشتم(عليه السلام) مي فرمود:



«كانَ اَبي إذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لايُري ضاحكاً». 10



«سيره و روش پدرم اين بود كه هرگاه ماه محرم فرا مي رسيد، كسي او را خندان نمي ديد.»



بديهي است عزاداريِ سنتيِ متعارف در قرن چهارم، كه توسط آل بويه پايه گذاري شد، تبلوري است از عزاداري هاي دوران ائمه معصوم(عليهم السلام) ، البته كفار و منافقان و در يك كلمه، بدخواهان، همواره از عزاداري براي شهيدان كربلا در هراس بوده اند و جهت تضعيف آن، سخن سرايي ها و قلم فرسايي ها داشته و دارند. آنان پيوسته مي كوشند سنت عزاداري براي سيدالشهدا و يارانش را كمرنگ و بي اهميت جلوه دهند و اين واقعه جانسوز را به فراموشي بسپارند.



روضه خواني و عزاداري سيره و سنتي است از حضرت زينب و امام سجّاد(عليهما السلام) . زينب در كنار پيكر پاك برادر چنان گريست كه دشمنان به گريه درآمدند. در جلسه زنان شام، در دربار يزيد، روضه خواند و همگان اشك ريختند.



و امام سجاد(عليه السلام) 11 در اربعين روضه خواند. و نيز نخستين ساعات ورود به مدينه، هنگام بازگشت از كربلا روضه خواني كرد. سيد بن طاووس در لهوف مي نويسد: زينب در قتلگاه چنان گريست كه براثر اشك جانسوز او، دوست و دشمن گريستند (فَأبْكَتْ وَاللهِ كُلَّ عَدوٍّ وَ صِديق) و همچنين مي نويسد: زينب در مجلس يزيد، يقه پيراهن رويي خود را دريد و آنچنان ناله دردناكي سرداد كه به خدا سوگند همه كساني كه در مجلس حضور داشتند گريستند. 12



زينب(عليها السلام) در كوفه و امام سجاد(عليه السلام) در جامع دمشق، آنچنان از مصائب اهل بيت(عليهم السلام) بازگو كردند كه از هر سوي، صداي شيون برخاست. 13



علي بن الحسين(عليهما السلام) همواره ياد و خاطره حيات بخش و رسواگر بيدادگران عاشورا را زنده نگه مي داشت و در اين باره از روش هاي گوناگون استفاده مي كرد



از جمله:



1 ـ جانمازي داشت كه در آن، مقداري از تربت قبر پدرش، سيدالشهدا(عليه السلام) را نهاده بود و هنگام سجده، پيشاني مباركش را بر آن مي نهاد (كانَ لَهُ خَرِيطَةٌ فِيها



تُرْبَةُ الْحُسَين(عليه السلام) ). 14



2 ـ پس از دفن شهدا كه با ياري بني اسد انجام داد، بعد از دفن جسد مطهّر پدر، در حالي كه به شدت مي گريست، اين چنين روضه خواند:



«طوبي لاَِرْض تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهِر، فَاِنَّ الدُّنْيا بَعْدكَ مَظْلَمَةٌ وَ الآخِرَةُ بِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ أمَّا اللَّيْلُ فَمُسَهَّدُ، وَالْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ أو يَخْتاراللهُ لاِهْلِ بَيْتكَ دارَكَ الَّتي أنْتَ بِها مُقيمٌ، عَلَيْكَ مِنّي السَّلامُ يَابْنَ رَسولِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ». 15



«خوشا به آن زميني كه بدن پاك تو را در آغوش گرفت. دنيا پس از تو تاريك گشت و آخرت با نور تو نوراني شد. پس از تو (در فراق تو) شبهايم سخت و حزنم طولاني است، تا آنگاه كه خداوند سرايي كه تو در آن استقرار يافتي، براي اهل بيتت مقرر بدارد. از من به تو درود و رحمت و بركات خدا نثار باد !»



و سپس با انگشت مبارك خود روي قبر آن حضرت نوشت:



«هذا قَبْرُ الْحُسينُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أبي طالبِ الَّذي قَتَلوهُ عَطْشاناً غَريباً.». 16



«اين قبر حسين بن علي بن ابي طالب است كه او را با لب تشنه و در غربت كشتند.»



3 ـ بدن مطهّر عموي بزرگوارش عباس را دفن كرد و سپس براي وي روضه خواند.



4 ـ در جامع دمشق، در حضور همگان، پيش از خطبه نماز جمعه، در ضمن سخنان خود فرمود:



«أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْل وَ لا تُرات، اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، وَ كَفي بِذلِكَ فَخْراً». 17



«من فرزند كسي هستم كه در كنار شط فرات با لب تشنه به قتل رسيد. من فرزند كسي هستم كه با قتل صبر (سخت ترين نوع قتل) كشته شد و من از اين بابت پشيمان نيستم بلكه افتخار مي كنم كه در راه ايمان به خدا شكنجه شده ايم.»



راوي گويد: آن روز با روضه خواني امام سجاد(عليه السلام) جامع دمشق گريست.



5 ـ آن حضرت هميشه با ديدن طعام، بهويژه آب، مي گريست و از اين راه دل ها را به طرف كربلا مي خواند وبه خونخواهي وزنده نگه داشتن فرهنگ عاشورادعوت مي كرد.



ائمه معصوم(عليهم السلام) در باب روضه خواني براي سالار شهيدان و زنده نگهداشتن پيام عاشورا، هر كدام تأكيد داشته اند. پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) در باب روضه خواني براي حضرت سيدالشهدا به طور مستقيم و غير مستقيم عنايت خاص نشان مي داد و راز جاودانگي روضه خواني عاشورا همين است.



2 ـ زينب كبري(عليها السلام)18



زينب، در ميان اهل بيت، بلكه در تاريخ، نامي آشناست و چندتن داراي اين نام بوده اند از جمله: زينب دختر پيامبر (كه در قبرستان بقيع مدفون است). زينب بنت الحسين. زينب بنت عقيل. زينب بنت علي (امّ كلثوم زينب صغري) و زينب بنت علي (زينب كبري) .



اعلمي در دايرة المعارف مي نويسد: «زينب (به فتح زاء و نون) درخت خوش منظري است كه بوي خوش دارد. اصل اين كلمه از «زين» يعني زينت و «اب» است يعني پدر، كه مي شود: زينت پدر.» 19



زينب(عليها السلام) دختر علي، امير المؤمنين(عليه السلام) يادگار فاطمه(عليها السلام)، با القابي چون: صديقه صغري، زينب كبرا و عقيله بني هاشم، مورد توجه عام و خاص است. كنيه او نيز



امّ كلثوم مي باشد .



او با عبدالله بن جعفربن ابي طالب ـ پسرعمويش ـ ازدواج كرد و دختري به نام امّ كلثوم و پسراني با نام هاي: علي و عون الاكبر ثمره اين وصلت مبارك بود . 20



او در كربلا مسؤوليت امور داخلي خيام اهل بيت حسيني و بعد از واقعه كربلا مديريت امور اهل بيت، بلكه تمام بني هاشم را عهده دار بود 21 زينب(عليها السلام) در كاروان انقلاب بعد از عاشورا، سرپرستي بيست زن داغدار و چندين كودك پدرازدست داده را برعهده داشت. او محبوب پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود.



زينب(عليها السلام) در سال ششم يا هفتم هجرت متولّد شد و در سال 62 هـ . 22 در شام بدرود حيات گفت 23 يعني 57 سال عمر كرد. زينب(عليها السلام) چهار يا پنج سال از عمر خود را با پيامبر(صلي الله عليه وآله) به سر برد و در سال 61 هـ . در كربلا، در سن 55 سالگي در كاروان انقلاب حسيني حضور داشت.



زينب(عليها السلام) در سن 72 سالگي از دنيا رفت و در بقيع دفن شد. 24 وي پس از دو سال از واقعه عظيم كربلا، دار فاني را وداع گفت.



تولد زينب



هنوز چهار بهار (و به قولي پنج بهار) از عمر پيامبر(صلي الله عليه وآله) باقي بود كه خبر مسّرت بخش تولد زينب(عليها السلام) را به او دادند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) با شنيدن اين خبر، به سرعت خود را به خانه فاطمه(عليها السلام) رساند و به دخترش فرمود:



«يا بُنَيّة إيتيني بِابْنَتِكِ الْمَوْلودَة» «دخترم ! فرزند نوزادت را نزد من بياور.»



قنداقه آن مولود را به محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله) آوردند. آن حضرت او را در آغوش كشيد و به سينه چسبانيد و صورت خود را به صورت وي نهاد. ليكن فاطمه با كمال تعجب ديد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به جاي خوشحالي و سرور، به شدت مي گريد، تحمّل اين منظره بر فاطمه(عليها السلام)دشوار بود. پرسيد: پدرم! خداوند ديدگان تو را نگرياند، چرا گريان شدي؟



حضرت پاسخ دادند:



«دخترم ! فاطمه، بدان كه اين دختر در آينده به مشكل ها و مصيبت هاي بسيار دشوار و مختلف گرفتار خواهد شد.» 25



و افزودند:



«اي پاره تنم ! اي نور ديدگانم ! كسي كه بر او و بر مصائب وي اشك بريزد، از حيث پاداش چنان است كه براي دو برادرش (حسن و حسين) اشك بريزد.» 26



پيامبر(صلي الله عليه وآله) سپس به نامگذاري آن مولود پرداخت و نام وي را زينب نهاد . 27



زينب(عليها السلام) سوّمين فرزند زهرا(عليها السلام) است كه دو سال پس از تولد امام حسين(عليه السلام) و سه سال پس از تولد امام حسن(عليه السلام) به دنيا آمد. 28



او تنها زني است كه در وصف وي گفته شده: «أشْبَهُ النّاسِ بِأَبِيها وَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ» 29 «شبيه ترين مردم به پدرش (علي) و مادرش زهرا بود.»



نيز درباره اش گفته اند: «كانَتْ قُطْبُ دائرةُ الْعيالِ في الْمُخَيَّمِ الْحسين» «او محور و رهبر اهل بيت امام حسين(عليه السلام) در خيمه گاه بود.»





موقعيت اجتماعي زينب(عليها السلام)



زينب(عليها السلام) نه تنها مديريت امور اهل بيت را، بلكه سرپرستي امور تمام بني هاشم را بعد از امام حسين(عليه السلام) عهده دار بود. 30 و او بود كه هنگام بيماري امام سجاد(عليه السلام) پاسخ گويي به نيازمندي هاي ديني را بر عهده داشت.



درباره اش گفته اند: «مردم براي حل مسائل شرعي، در امر حلال و حرام، به او مراجعه مي كردند.»



حتي امام سجاد(عليه السلام) گاهي از عمه اش زينب(عليها السلام) حديث نقل مي كردند .



ابن عباس نيز گاهي مي گفت: «حَدَّثَتْني زينبُ بِنْتُ عَلِيّ» «حديث كرد (خبر داد) مرا زينب دختر علي.»



خطبه فدك را ابن عباس از دختر فاطمه اطهر، زينب كبري(عليهما السلام) نقل مي كند. 31



زينب تنها كسي است كه امام حسين(عليه السلام) از او درخواست دعاي خير به هنگام انجام نماز شب مي كرد. «يا اُخَيَّة لا تَنْسِيني فِي نافِلَةِ الَّليلِ» «خواهرم، زينب! مرا در نماز شب فراموش نكن.»



همچنين زينب وصيّ آن حضرت بود و اين حديث در شأن اوست: «حسين بن علي(عليهما السلام) وصيت نامه خود را به زينب(عليها السلام) تسليم كرد، همچنين آن حضرت از او پيراهن كهنه را طلب نمود.» 32



شخصيت زينب



هرگاه زينب كبري بر امام حسين(عليه السلام) وارد مي شد، امام(عليه السلام) به عنوان اجلال و تعظيم او، از جاي خود برمي خاست.



امام علي (عليه السلام) و زينب (عليها السلام)



امام علي(عليه السلام) در آستانه ارتحال، اجازه فرمود تا مشتاقان به ديدارش بيايند و مي فرمود: «سَلُوني قَبْلَ أنْ تَفْقِدُوني وَلكِنْ خِفّفُوا مَسائلَكُمْ» و آنگاه كه نوبت زينب كبري(عليها السلام) شد، سخناني ميان آنان گذشت كه به بعضي از آنها اشاره مي شود: 33



شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان، كه وداع با علي(عليه السلام) صورت مي گرفت، زينب كنار پدر نشست و پرسيد: پدر جان! پيشاني ات عرق كرده است. امام پاسخ داد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: هنگامي كه انسان مؤمن در آستانه ارتحال به عالم ملكوت قرار گيرد، عرق سرد در پيشاني او ظاهر مي شود.



ابن قولويه در كامل الزيارات نقل مي كند كه زينب(عليها السلام) گفت:



«اي پدر، امُّ ايمن از پيامبر خاتم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: حسين من در سرزميني به نام كربلا با لب تشنه شهيد مي شود، دوست دارم از زبان تو آن را بشنوم.



امام(عليه السلام) فرمود: «الْحَدِيثُ ما حَدَّثَتْكِ اُمُّ أيْمَن» «سخن درست همان است كه امّ ايمن برايت گفته است» و افزون بر آن، از من بشنو: دخترم! مي بينم تو و جمعيتي از اهل بيت تو به عنوان اسير به كوفه وارد مي شويد. شما را خارجي مي خوانند و مردم در خوشحالي به سر مي برند و شهر را آذين مي بندند! و افزود: آن هنگام كه پيامبر آن خبر را به ما داد. فرمود: ابليس با مسرّت و شادماني ويژه اي فرزندان خود را جمع كرده، به آنان مي گويد: من به آرزوي خود رسيدم و انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم!» 34



صبر انقلابي زينب (عليها السلام)



پس از جنگ احد، اين خبر ناگوار در مدينه پيچيد كه پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) در احد شهيد شد! زني از انصار به نام هنده، دختر عمرو بن حِزام، عمّه جابربن عبدالله انصاري پيكر مطهّر شهيدان خود را از ميدان رزم جمع آوري كرد و با طمأنينه اي ويژه از قتلگاه احد





عازم مدينه شد. او جسد مطهّر پسرش خلاد و شوهرش عمروبن جُموح و برادرش عبدالله بن عمرو (پدر جابر) را بر شتري سوار كرد و به راه افتاد. در ميان راه، به جمعيتي از زنان برخورد كه از مدينه عازم رزمگاه اُحد بودند. وقتي چشم آنان به وي افتاد، سراسيمه از او پرسيدند: چه خبر؟ با كمال آرامش و وقار گفت: خبر خوش دارم! پيامبر زنده است و هر مصيبتي كه پيش آيد كوچك و ناچيز است! 35



روحيه سلحشوري و همت بلند اين زن، به عنوان اسوه صبر انقلابي بر سر زبان ها بود تا واقعه كربلا پيش آمد.



روحيه هنده به نوبه خود قابل تحسين است، ليكن تحسين برانگيزتر از آن، روحيه عظيم و صبر انقلابي زينب(عليها السلام) است كه در كربلا درخشيد و حماسه تازه اي از صبر آفريد كه كسي را ياراي رقابت با او نيست.



حافظ جان امام سجاد (عليه السلام)



زينب(عليها السلام) در چند مورد جان امام سجاد(عليه السلام) را حفظ كرد از جمله:



1 ـ در كربلا، آنگاه كه خيمه و خرگاه امام سجاد(عليه السلام) را به آتش كشيدند و شمر سخت دل، آهنگ قتل امام سجاد را كرد.



حميد بن مسلم گويد: ديدم زينب متوجه جريان شد و جلو آمد و گفت: «وَاللهِ لا يُقْتَلُ حَتّي اُقْتَلَ» 36 «به خدا سوگند ! او كشته نخواهد شد مگر آن كه من كشته شوم»، و شمر را وادار كرد تا از قتل امام سجاد(عليه السلام) منصرف شود.



2 ـ روز يازدهم، آنگاه كه امام سجاد(عليه السلام) در قتلگاه، در كنار جسد پدرش امام حسين(عليه السلام) قرار گرفتند، نزديك بود قالب تهي كنند، ناگاه فرياد زينب توجه وي را جلب كرد كه مي گفت: «چرا تو را چنين مي بينم؟ گويا از فرط اندوه در آستانه جان باختن قرار گرفته اي؟» 37



3 ـ در مجلس عبيدالله، هنگامي كه ابن زياد تصميم گرفت امام سجاد(عليه السلام) را به قتل برساند، زينب از جاي برخاست و دست خود را به گردن امام انداخت و خطاب به عبيدالله گفت: اي پسر زياد، خونريزي بس است. آيا غير از اين يك تن، كسي را براي ما باقي گذاشته ايد؟ «اگر خواستي او را بكشي، پس مرا هم با او به قتل برسان.»38



ابن زياد گفت: من از عشق و محبت زينب به او (امام سجاد) تعجب مي كنم و اگر به قتل او اقدام مي كردم بايد زينب را نيز مي كشتم . 39



وصيّ برادر



بي شك سيد الشهدا، امام سجاد را وصي خود قرار داد زيرا وصيّ امام معصوم بايد امام معصوم باشد، ولي براي انحراف افكار دشمن از حضرت سجاد(عليه السلام) و براي اينكه جان وي حفظ شود، وصيت هايش را به حضرت زينب گفت:



«إِنَّهُ أَوْصي إِلي اُخْتِهِ زَيْنَب بِنْت عَلِيّ، سِتْراً عَلي عَلِيّ بْنِ الْحُسَين وَ تَقِيَّةً وَ اتِّقاءً عَلَيهِ». 40



«او به خواهرش زينب وصيت كرد تا جان امام سجاد از سوي دشمنان در معرض خطر قرار نگيرد.»




پاورقي

1 . بحارالأنوار، ج45، ص330 . «لما ورد بسبي الفرس إلى المدينة أراد عمر أن يبيع النساء و أن يجعل الرجال عبيد العرب و عزم على أن يحمل العليل و الضعيف و الشيخ الكبير في الطواف و حول البيت على ظهورهم، فقال أمير المؤمنين (عليه السلام) إن النبي (صلى الله عليه وآله) قال: أكرموا كريم قوم و إن خالفوكم و هؤلاء الفرس حكماء كرماء، فقد ألقوا إلينا السلام و رغبوا في الإسلام و قد أعتقت منهم لوجه الله حقّي و حقّ بني هاشم، فقالت المهاجرون و الأنصار قد وهبنا حقّنا لك يا أخا رسول الله، فقال: اللّهمّ فاشهد أنّهم قد وهبوا و قبلت و أعتقت، فقال عمر: سبق إليها علي بن أبي طالب (عليه السلام) و نقض عزمتي في الأعاجم و رغب جماعة في بنات الملوك أن يستنكحوهنّ، فقال أمير المؤمنين: تخيّرهنّ و لا تكرههنّ، فأشار أكبرهم إلى تخيير شهربانويه بنت يزدجرد فحجبت و أبت، فقيل لها: أيا كريمة قومها من تختارين من خطابك و هل أنت راضية بالبعل؟ فسكتت. فقال أمير المؤمنين: قد رضيت و بقي الإختيار بعد سكوتها إقرارها فأعادوا القول في التخيير فقالت: لست ممّن يعدل عن النور الساطع و الشهاب اللامع الحسين إن كنت مخيرة، فقال أمير المؤمنين: لمن تختارين أن يكون وليك؟ فقالت: أنت، فأمر أمير المؤمنين حذيفة بن اليمان أن يخطب فخطب و زوجت من الحسين.»



2 . اعيان الشيعه، ج2، ص602



3 . نكـ : ابن عنبه، عمدة الطالب، ص78 . در كتاب مزبور آمده است: قال زبير بن بكّار: «كان عمره يوم الطف ثلاثاً و عشرين سنة و قال الواقدي: وُلِدَ ابن الحسين سنة ثلاث و ثلاثين فيكون عمره يوم الطف ثمانية و عشرين سنة». ظاهراً سهو القلم باشد زيرا اگر امام را 33 ساله بدانيم بايد بپذيريم كه آن حضرت در سال 28 متولد شده است، در حالى كه كسى عمر امام را كمتر از 33 ذكر نكرده است.



4 . بحارالأنوار، ج46، ص9، حديث 20 و 21



5 . بحارالأنوار، ج46، ص13، حديث 24



6 . نكـ : بحارالأنوار، امام سجاد، نكـ : حبيب السير، خواندمير، ج2، ص62



7 . نكـ : اعيان الشيعه، ج1، ص629 قمقام، ج2، ص645



8 . انوار نعمانيه، ج3، ص78



9 . نكـ : قمقام، ج 2، ص 643 بحارالانوار، ج46، ص9، ح20



10 . معالى السبطين، ج2، ص4



11 . روز اربعين، دركربلا براى جابر روضه خواند.



12 . اللهوف، بخش زينب كبرى (عليها السلام) ، ص79



13 . اعيان الشيعه، ج 1، ص614



14 . نكـ : ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص162



15 . نكـ : علامه شبّر، جلاءالعيون، ج 2، ص 216 حياة الامام الحسين، ج 3، ص 325، اعلمى دائرة المعارف، ج 3، ص 340



17 . اعيان الشيعه، ج1، ص614



18. تاريخ طبرى، ج5، صص 457 و 153 و 3 و 4 الارشاد، ج1، ص355



19 . نكـ : اعلمى، دائرة المعارف، ج10، ص264 جزائرى، الخصائص الزينبيه يا ويژگى هاى حضرت زينب، ص158



20 . در همين صفحه در قولى ديگر «عون اكبر و عباس و محمد و امّ كلثوم آمده است. در «منتخب التواريخ»، ص113 على، عون، عباس، محمد و امّ كلثوم آمده است. براى توجه بيشتر مراجعه شود به معالى السبطين، ج2، ص132



21 . مقتل الحسين، ص305



22 . در معالى السبطين، ج2، صص133 و 134، سال 74 و يا 65 ذكر كرده و از سال 62 حرفى نزده است و سال 62 قول عبيدلى در اخبار زينبيات صص 122 ـ 115 مى باشد كه آن هم در مصر است نه شام.



23 . معالى السبطين، ج2، ص133



24 . منتخب التواريخ، ص490 حنبلى، شذرات الذهب، ج1، ص86



25 . «يا بِنْتاه يا فاطمة إعْلَمي أنَّ هذه الْبِنْت سَتُبْتَلى بِبِلايا، وَ تَرِدُ عَليها مصائبٌ شَتّى، و رَزايا أدهى».



26 . «يا بَضْعَتي وَ قُرَّةُ عَيني إنَّ مَنْ بَكى عَلَيْها وَ عَلى مَصائِبها يَكونُ ثَوابُهُ كَثَوابِ مَنْ بَكى عَلى أخَوَيْها».



27 . معالى السبطين، ج2، ص132



28 . همان، صص133 و 134



29 . همان، ص 134



30 . نقدى زينب الكبرى، ص45، و ترجمه مقاتل الطالبيين، ص89



31 . مسعودى، اثبات الوصيه، ص262



32 . فيض الإسلام، زينب كبرى، صص142، 143 و 144



33 . نكـ : شبهاى پيشاور، ص 473



34 . نكـ : ابن قولويه، كامل الزيارات، صص 808 ـ 807



35 . بررسى تاريخ عاشورا، ص159 كامل، ابن اثير، ج2، ص161 تاريخ پيامبراسلام دكترآيتى، ص310



36 . معالى السبطين، ج2، ص52 نفس المهموم، ص378 دمع السجوم، ص412



37 . كامل الزيارات، باب 88، ص 261 . «ما لِي أَراكَ تَجودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِيَّةَ الْماضِين».



38 . طبرى، ج 3، ص 34 مقتل الحسين، عوالم، ج 17، ص 325 بحارالأنوار، ج 45، ص 117 مثيرالأحزان، ص91 معالى السبطين، ج 2، ص 67 «فَأنْ أرَدْتَ قَتْلَهُ فَاقْتُلْني مَعَهُ».



39 . نكـ : كامل، ابن اثير، ج4، ص82



40 . نكـ : خراسانى، منتخب التواريخ، ص 388