بازگشت

تبيين موضع گيري ها


1 ـ ترور شخصيّت



كارگزاران سفّاك يزيد، در همان آغازين كشتار خود در كربلا، سعي داشتند هويّت اصلي شهدا را در پرده ابهام قرار دهند تا مبادا اين كشتار موجب حركت جامعه عليه رژيم جبّار يزيد گردد. بر اين اساس، «ترور شخصيت» شهداي كربلا در رأس برنامه هاي عملي و تبليغي آنها قرار گرفت و طبق برنامه زير عمل كردند:



الف : از سوي كارگزاران حكومت اموي در كربلا، اعلام شد: «اَحْرِقُوا بُيُوتَ الظّالِمِين» 1 «خانه هاي ظالمان را به آتش بكشيد.»



پيش از اين نيز امام(عليه السلام) را به آتش جهنم نويد داده بودند! چنان كه «عبدالله بن حوزه» به امام گفته بود: «اَبشر بِالنّارِ!» و شمر نيز صبح عاشورا به امام(عليه السلام) گفت: «تَعَجَّلْتَ بِالنّارِ قَبْلَ يَومِ الْقِيامَةِ» . 2



ب : عبيدالله بن زياد در جمع كوفيان، بعد از شهادت سيدالشهدا(عليه السلام) ويارانش، گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي أَظْهَر الْحَقَّ وَأَهْلَهُ، وَنَصَرَ أَميرَ الْمُؤْمِنينَ وَ أَشْياعَهُ وَ قَتَلَ الكَذّابَ ابْنَ الكَذّابِ!»4 «حمد و سپاس خداي را كه اميرالمؤمنين (يزيد) را ياري كرد و حق و اهلش را پيروز گرانيد و دروغگو و پسر دروغگو يعني حسين بن علي و پيروان او را به قتل رساند!»



ج : در شام، در آغاز ورود اسيران به دمشق، از سوي يزيد و كارگزاران او اعلام شده بود كه: «يا أَهْلَ الشّامِ هؤُلاءِ السَّبايا أَهْلَ بَيْتِ الْمَلْعُون!» 4 «اي اهل شام ، اين افراد از



اسيران اهل بيت ملعون هستند!»



د : دستگاه جبار در شام و كوفه سيدالشهدا و ياران او را بيشتر با عنوان «خارجي» ياد مي كردند 5 كه در رأس همه اين ها، نسبت «فتنه گري» به امام(عليه السلام) قرار داشت.



از آثار همين تبليغات شوم بود كه يكي از تماشاگران، در برابر اُسرا گفت: «الْحَمْدُ للهِِ الَّذي قَتَلَكُم وَأَهْلَكَكُمْ وَقَطَعَ قُرُونَ الْفِتْنَةَ»6 «حمد و سپاس خداي را كه شما و خاندانتان را كشت و هلاكتان كرد و شاخ هاي فتنه را قطع نمود!»



2 ـ انتساب كارها به خدا



رژيم يزيد تلاش مي كرد تا عمل انجام شده در كربلا را به خدا نسبت دهد.



راوي گويد: وقتي امام سجاد(عليه السلام) بر يزيد وارد شد، يزيد رو به آن حضرت كرد و گفت: «يا عَلِيّ بْنَ الْحُسَينِ، اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِي قَتَلَ أَباكَ حُسَينَ بْنَ عَلِيّ» «اي علي بن حسين، حمد و سپاس خداي را كه پدرت ـ حسين بن علي ـ را كشت!»



امام پاسخ دادند:



«لَعْنَةُ اللهِ عَلي مَنْ قَتَلَ أبي» 7



همچنين، يزيد كه ابن زياد را به عنوان قاتل حسين مورد سرزنش قرار داده بود، مي گفت: «وَلكِنْ قَضَي اللهُ أَمْراً فَلَمْ يَكُنْ لَهُ مَرَد» 8 «خدا كاري را اراده كرد كه چاره اي جز انجام آن نبود!»



از امام سجاد(عليه السلام) سؤال شد: نامت چيست؟ امام(عليه السلام) پاسخ داد: عَلِيُّ بْنُ الْحُسَين (عليهما السلام) [ او گفت: أَ لَمْ يَقْتُل اللهُ عَلِيّ بْن الْحُسَين؟» «مگر علي بن الحسين را خدا نكشت؟» امام(عليه السلام)پاسخ داد: برادري داشتم كه وي را علي بن الحسين مي گفتند كه البته،





مردم (جنايتكار) او را كشتند. ابن زياد گفت: «بَلْ قَتَلَهُ اللهُ»9 «بلكه خدا او را كشت.»



3 ـ امام را مقصر اصلي معرفي كردند



يزيد در مجلس خويش به امام سجاد رو كرد و اين آيه را قرائت نمود:



وَ مَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَة فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ .10



«هرچه كه برشما آمد، حاصل كار خود شماست!»



امام سجاد(عليه السلام) بلا فاصله در پاسخ وي اين آيه را تلاوت كرد:



لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ... . 11



«هرآنچه را از دست داديد تأسف مخوريد و نسبت به آنچه كه به شما داده شد، شادمان نباشيد.»



4 ـ انحراف اذهان



دستگاه حاكم يزيدي سعي بر آن داشت تا هرگونه بيداري و جريان افشاگري را خنثي نمايد.



زيدبن ارقم مي گويد: هنگامي كه سر مطهّر امام حسين(عليه السلام) را از كنار منزلم (در كوفه) عبور مي دادند، ديدم لب هاي مبارك او اين آيه را تلاوت مي كند: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً . با ديدن اين صحنه موهايم راست شد و گفتم: «رَأْسُكَ وَ اللهُ يَابْنَ رَسُول اللهِ أَعْجَبُ وَ أَعْجَب». 12



اين صحنه، مورد توجه يزيد و عمّال او قرار گرفت و از اين جهت براي انحراف اذهان، هنگام ورود سرهاي شهدا به شام، پيش بيني لازم را به عمل آورده بودند يعن





وقتي سرهاي شهدا را به دمشق آوردند، مردي در پيشاپيش سرِ امام(عليه السلام)همين آيه را تلاوت مي كرد. سرِ امام(عليه السلام) با زباني فصيح ـ در حالي كه همگان را متوجه خود ساخته بود چنين فرمود: «أعْجُبُ مِنْ أَصْحابِ الْكَهْفِ قَتْلي وَ حَمْلِي» 13 «عجيب تر از داستان اصحاب كهف، قتل من و انتقال سرم به اين ديار است.»



با اين اعجاز، ترفندهاي يزيدي خنثي و شيطنت وي بي اثر شد. ابنوكيده مي گويد: (هنگامي كه صداي دلنشين قرآن را از سرِ بريده شنيدم)، ترديد داشتم كه سر مطهر امام(عليه السلام) ، قرائت مي كند ولي امام به من نگريست و فرمود:



«يَابْنَ وَكِيده أَما عَلِمْتَ إِنّا مَعاشِرُ الأئمَّةِ أَحْياءٌ عِنْدَ ربِنّا نُرْزِقُونَ؟»



لذا تصميم گرفتم سر امام(عليه السلام) را برُبايم، كه امام(عليه السلام) فرمود: «تو در اين كار موفق نخواهي شد، ريختن خون من در پيش خدا مهم تر از گرداندن من (در بالاي نيزه) در شهرهاست. آنان را به حال خود واگذار، به زودي در جهنم گرفتار غُل و زنجير خواهند شد». 14



5 ـ تقدس بخشيدن به كردار زشت خود



يزيد سعي مي كرد تا پيروزي ظاهري خود را به عنوان يك پيروزي خداخواسته در اذهان ديگران مطرح سازد از اين رو بعد از ورود اسرا به مجلس، روي به همگان كرد و گفت: اين شخص (امام) بر من برتري مي جست و مي گفت: پدرم از پدر يزيد برتر است و مادر خود را از مادرم برتر مي دانست و همچنين خود و جدّ خود را هم. امّا در مورد ادعاي اول خدا پاسخ وي را داد و از اين رو پدرم در جنگ با او پيروز شد. امّا مورد دوم او درست است زيرا مادرش دختر رسول الله مي باشد. و اما ادعاي سوم، كسي كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، جدّ مرا بالاتر از محمد نمي داند و اما مورد چهارم (برتري ا



بر من)، گويا اين آيه را قرائت نكرده است كه: قُلْ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ 15 (كنايه از اين كه من در پيشگاه خدا عزيزترم و خداوند مرا پيروز گردانيده).



همچنين، وقتي شمر، سر مطهر امام(عليه السلام) را از بدن جدا كرد، تكبير گفت و به پيروي از او همگان تكبير گفتند و نيز زماني كه سرهاي مطهر را بر يزيد وارد كردند، دستور داد تا صداي تكبير و تهليل (لااله الاّالله) بلند كنند. 16



همچنين به افتخار و شكرانه پيروزي بر امام حسين(عليه السلام) مسجد سازي ها گسترش يافت و به نام قاتلان حسين مسجد ساختند. از جمله در كوفه چهار مسجد بدين مناسبت احداث شد: مسجد اشعث، مسجد جرير، مسجد سماك و مسجد شبث 17



6 ـ عقب نشيني مزوّرانه (حالت انفعالي)



الف ـ معرفي عامل كشتار و تظاهر به مذهب:



يزيد در حركت انفعالي خود، ابن زياد را مورد لعن و نفرين قرار داد، او را به عنوان قاتل معرفي نمود.



ابن شهرآشوب در مناقب مي نويسد: «يزيددرپاسخ به سخن (عبدالرحمان بن حكم) گفت: «لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرْجانَة...!» اگرمن در كربلا بودم تا آن جا كه درتوانم بود، خواسته هاي حسين را برآورده مي ساختم، گرچه به كشته شدن فرزندانم منجر مي گرديد!» 18



بعد از شهادت حسين(عليه السلام) يزيد نامه هايي چند براي رجال كشورها نوشت و به نوعي خود را از مسأله شهادت تبرئه كرد از جمله به «محمد حنفيّه» هنگام ملاقات گفت: «در رابطه با كشته شدن حسين، به تو تسليت مي گويم و دلم همچون تو سوخته است. اگر كار در دست من بود حسين را نمي كشتم. ولي عبيدالله از نظر اصلي من آگاه نبود و اقدام به



قتل او كرد».19



يزيد در مرحله عقب نشيني مزوّرانه خود، از امام سجاد (عليه السلام) خواست تا حاجتي از وي بخواهد، امام (عليه السلام) خواستند تا قاتل پدرش را به وي معرفي نمايد. يزيد با مشورت درباريان، «خولي» را حاضر ساخت. او گفت: «سنان بن انس» قاتل حسين است. سنان را حاضر كردند، گفت: «شمر» قاتل حسين است. شمر را حاضر كردند گفت: «راست بگويم كه قاتل حسين كيست؟» گفتند: بگو! گفت: «قاتل حسين كسي است كه درِ خزينه را به روي سپاهيان گشود و سپاه را به كربلا فرستاد».



يزيد منفعل شد و بانگ زد: «برخيزيد و برويد. خدا شما را لعنت كند. شما قبلاً افتخار مي كرديد كه قاتل حسين هستيد ولي اكنون همه چيز را انكار مي كنيد؟». 20



ولي اين ترفند يزيد مؤثر واقع نشد از اين رو به ناچار در حضور همگان ـ در دمشق ـ خطبه اي خواند و گفت: «شما مردم شام معتقديد كه من حسين را كشته ام؟! به خدا سوگند من او را نكشتم، نماينده من، عبيدالله او را كشت و به خدا سوگند من قاتل حسين را خواهم كشت». سپس دستور داد تا عاملين اصلي قتل حسين را حاضر كنند.



يزيد با شيادي خاص از «شبث بن ربعي» پرسيد: «واي برتو! آيا من تو را به قتل حسين دستور دادم».



او گفت: «نه بلكه، مصابر بن رهيبه حسين را كشته است».



يزيد رو به او كرد و گفت: «واي برتو! تو حسين را كشتي يا من به تو دستور دادم؟».



پاسخ داد: «نه، بلكه شمر حسين را كشت...».



تا اين كه يزيد خشمگين شد و به قصر بازگشت.

پاورقي

1 . نقدى، زينب كبرى، ص 97



2 . تاريخ طبرى، ج3، ص322



3 . الكامل، ج4، ص82



4 . عوالم، ج 17 امام حسين (عليه السلام) ، ص 413. بحارالأنوار، ج 45، ص 154



5 . نفس المهموم، ص266



6 . عوالم (بحرانى) ج 17، امام حسين، ص 429



7 . انساب الأشراف، ص220



8 . نفس المهموم، ص 266 ـ عوالم، ج 17، امام حسين (عليه السلام) ، ص 431



9 . بلاذرى، انساب الأشراف، ص 207



10 . شورى: 30



11 . حديد: 22



12 . ارشاد، مفيد، ص 245 منتهى الآمال، ص 500



13 . بحار الأنوار ج 45، ص 188 و منتهى الآمال، ص 512



14 . المناوى، فيض القدير، ج1، ص240



15 . عوالم، ج 17، امام حسين، صص 432، 429 و فصول المهمه، ص 194 بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام) نامه هايى چند براى رجال كشورها نوشت وبه نوعى خودراازمسأله شهادت تبرئه كرد .



16 . معالى السبطين، ج2، مبحث ورود اهل بيت به شام.



17 . بحار الأنوار، ج 45، ص189



18 . عوالم، ج 17، ص 431 و نفس المهموم، ص 266



19 . عوالم، ج17، ص644



20 . رياض القدس، ج 2، ص 333