بازگشت

استمرار اربعين


استمرار اربعين حسيني وبرگزاري مراسم اربعين در هر سال بر چه اساسي است؟



در پاسخ به اين پرسش بايد گفت:



الف: شهادت امام حسين(عليه السلام) در مقايسه با ساير شهادت ها، تفاوتي اساسي دارد. امام مجتبي(عليه السلام) در آخرين ساعات زندگي خود به امام حسين(عليه السلام) گفت:



«لا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يا أَباعَبدِالله».



امام صادق(عليه السلام) نيز فرمودند:



«إنَّ السَّماءَ بَكَتْ عَلَي الْحُسَينِ أَرْبَعِينَ صَباحاً بِالدَّمِ، وَاْلأَرضُ بَكَتْ عَلَي الْحُسَينِ أَرْبَعِينَ صَباحاً بِالسَّواد و...». 1



بنابراين، بايد گفت: اربعين آن حضرت نيز با اربعين شهادت ديگر امامان



يكسان نيست.



ب : در باره استمرار اربعين حسيني، احاديث ويژه اي در دست است كه در ساير اربعين ها چنين نيست از جمله، حديث امام عسكري (عليه السلام) است كه مي فرمايند:



«عَلاماتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلاةُ إِحْدي وَ خَمسِينَ وَ زِيارَةُ اْلأَرْبَعِينَ، وَالْجَهْر بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، وَ التَّخَتُّمُ بِالْيَمينِ، وَ تَعْفيرُ الْجَبين» . 2



در اين حديث، امام عسكري (عليه السلام) «خواندن زيارت اربعين» را، هر سال در اربعين سالار شهيدان (عليه السلام) ، يكي از نشانه هاي مؤمنان راستين دانسته اند.3



11 ـ بازگشت كاروان اهل بيت به مدينه



فرياد شيون و زاري، زماني در مدينه بالا گرفت كه بشير بن حَذْلَم در كنار مسجدالنبي توجه همگان را به خود جلب كرد و با صداي دردآلود خويش گفت:





*



يْا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ بِها الْجِسْمُ مِنْهُ، بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَي الْقَناةِ يُدارُ

*



قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعي مِدْرارُ وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَي الْقَناةِ يُدارُ وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَي الْقَناةِ يُدارُ



«اي اهل يثرب ، در مدينه نمانيد كه حسين كشته شد و از اين رو است كه اشگم همواره ريزان است.



جسم حسين در كربلا قطعه قطعه گشت و سر او در بالاي نيزه از شهري به شهر ديگر برده شد.»



بشير، همچنين به مردم خبر داد كه امام سجاد (عليه السلام) با خواهران و عمه ها و ديگر همراهان در بيرون مدينه اند. مردم سراغ واردين را از بشير مي گرفتند. بشير جمعيت عظيم و سيل آساي مدينه را به بيرون مدينه هدايت كرد. چنان محشري از ازدحام جمعيت به پا شد كه تا آن روز كسي چنين اجتماعي را نديده بود. امام سجاد (عليه السلام) با چشماني اشكبار از



خيمه بيرون آمدند و به جمع پرشور و هيجان انگيز استقبال كنندگانِ عزادار پيوستند. مردم به امام سجاد (عليه السلام) تسليت مي گفتند و ايشان بر چهارپايه اي نشسته، از شدت گريه نمي توانستند خود را نگه دارند. صداي گريه و زاري جمعيت بالا گرفت. امام (عليه السلام) به مردم اشاره كردند تا ساكت شوند، همگان ساكت شدند. آنگاه لب به سخن گشودند و پس از حمد و ستايش الهي، به بيان واقعه پرداختند:



«أَيُّهَا الْقَوْمُ! إِنَّ اللهَ تَعالي ـ وَ لَهُ الْحَمْدُ ـ اِبْتَلانا بِمَصائِبَ جَليلَة، وَ ثُلمَة فِي الاْسْلامِ عَظيمَة، قُتِلَ أَبُو عَبْدِاللهِ (عليه السلام) وَعِتْرَتُهُ، وَسُبِيَ نِساؤُهُ وَصِبْيَتُهُ، وَ دارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدانِ مِنْ فَوْقِ عامِلِ السِّنانِ، وَ هذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتي لا مِثْلُها رَزِيَّةٌ...».



«اي قوم، خداوند تبارك وتعالي را سپاس مي گويم كه ما را با مصائب عظيم و... آزمود. ابوعبدالله الحسين و ياران او كشته شدند و زنان و دخترانش اسير گشتند و همراه با سر او در شهرها گردانده شدند...»



امام سپس افزودند:



«به خدا قسم، اگر پيامبر به جاي وصيت احترام به ما، دستور كشتن ما را مي دادند، اينها بيشتر از آنچه را بر سر ما آوردند، انجام نمي دادند». 4



12 ـ همسويي



بعد از خطبه امام (عليه السلام) ، «صوحان بن صعصعه» ـ كه شخصي معلول بود ـ برخاست و گفت: «اي پسر پيامبرخدا ! من به جهت وضع خاصي كه دارم، توفيق ياري شما را نداشتم وگرنه شما را در كربلا همراهي مي كردم. امام (عليه السلام) عذرخواهي وي را پذيرفتند و وي را مورد تفقّد قرار دادند و از او تشكر كردند» 5 به روايت ابن نما در مثيرالأحزان، اين شخص صوحان بن صعصعة بن صوحان بود.



در همين جلسه، ابراهيم بن طلحة بن عبيدالله بر امام (عليه السلام) وارد شد و با قيافه اي خا



و لحن تمسخر آميز پرسيد: پيروزي از آن كيست؟ «مَنِ اْلغالِبُ؟» (كنايه از اين كه خوب شكست خورديد !). امام (عليه السلام) پاسخ دادند:



«إذا دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَأذِّنْ وَاَقِمْ، تَعْرِفُ الْغالِب». 6



«هنگامي كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو و نماز به پا دار، مي فهمي كه پيروز كيست؟»



(اين سخن حضرت كنايه از اين است كه دشمن مي خواست نام پيامبر را محو كند ولي نام او علي رغم خواست بدخواهان همچنان زنده است».



13 ـ اهل بيت (عليهم السلام) در مدينه



امّ كلثوم در آغاز ورود به مدينه اينگونه زمزمه مي كرد:





*



مدينة جدّنا لا تقبلينا خرجنا منك بالأهلين طُرّاً رجعنا لا رجال و لا بنينا

*



فبالحسرات والأحزان جينا رجعنا لا رجال و لا بنينا 7 رجعنا لا رجال و لا بنينا



«اي شهر جدم، ما را نپذير، كه با حسرت و اندوه فراوان بازگشتيم.



از ميان تو با همه خانواده رفتيم و بازگشتيم در حالي كه مردان و پسران خود را نياورده ايم.»



و زينب كبري، پيش از آن كه به منزل رود، به ديدار قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) شتافته، با دو بازويش دو طرفِ درِ مسجدالنبيّ را گرفت و گفت:





«يا جَدّاهُ ! اِنِّي ناعِيَةٌ اِلَيكَ أَخِي الْحُسَين». 8



«اي جدّ بزرگوارم، خبر شهادت برادرم ـ حسين ـ را با سوز و گداز برايت آوردم.»





*



برخيز حال زينب خونين جگر بپرس با كشتگان، به دشت بلا، گر نبوده اي از ماجراي كوفه و از سرگذشت شام از كودكانت از سفر كوفه و دمشق دارد سكينه از تن صدپاره اش خبر از چشم اشكبار و دل بي قرار ما بال وپَرم ز سنگ حوادث به هم شكست برخيز حال طاير بشكسته پر، بپرس

*



از دختر ستم زده حال پسر بپرس من بوده ام حكايتشان سر به سر بپرس يك قصه ناشنيده، حديث دگر بپرس پيمودن منازل و رنج سفر بپرس حال گل شكفته ز مرغ سحر بپرس كرديم چون به سوي شهيدان گذر بپرس برخيز حال طاير بشكسته پر، بپرس 9 برخيز حال طاير بشكسته پر، بپرس



سكينه (عليها السلام) نيز در كنار قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرياد برآورد و با ناله گفت:



«يا جدّا، به تو شكايت مي كنم از آنچه بر ما گذشت. به خدا قسم! من سنگدل تر از يزيد نديدم و كافر و مشرك، جفاكارتر، خشن تر و بدتر از او نيافتم. او در حالي كه در برابرش نشسته بوديم، بر دندان هاي پدرم مي زد و مي گفت: «اين زدن را چگونه مي بيني اي حسين؟!». 10



رباب تنها همسر امام حسين (عليه السلام) كه در كربلا حضور داشت، 11 پس از بازگشت از كربلا به مدينه، هرگز زير سقف نرفت و هميشه در حزن و ماتم بود تا اين كه از دنيا رفت. گرچه بعضي از مورّخان نوشته اند كه رباب در كربلا با شيعيان اطراف آنجا، باقي ماند و به مدينه بازنگشت.12




پاورقي

1 . همان، صص364 و 366



2 . طوسى، تهذيب، ج2، مبحث زيارة الحسين (عليه السلام) ، ص7



3 . مقتل الحسين، ص 366،



4 . نفس المهموم، صص272 و 273



5 . همان، ص 274 و مقتل الحسين، ص 375



6 . مقتل الحسين، ص 375



7 . مقتل الحسين، ص 376 (مطرف بن مغيره مى گويد: با پدرم به ديدن معاويه شتافتيم پدرم كه از جلسه بازگشت، ناراحت بود، راز آن را جويا شدم، گفت: از پيش كافرترين و خبيث ترين آدم باز مى گردم زيرا من به او گفتم: الآن كه بر خر مراد سوار شدى با بنى هاشم نيكى كن، پاسخ داد: كجا بر خر مراد سوار شدم و حال آن كه در شبانه روز پنج بار در مأذنه ها أشهد أنّ محمّد رسول الله گفته مى شود،» (ابن ابى الحديد، ج 1، ص 413، طبع مصر).



8 . مقتل الحسين، ص 376



9 . منتهى الآمال، فصل بازگشت اهل بيت به مدينه.



10 . مقتل الحسين، ص376



11. بررسى تاريخ عاشورا، مبحث على اصغر.



12. منتهى الآمال، ص 524