بازگشت

رخدادهاي غم انگيز، پس از شهادت






1 ـ حضور ذوالجناح كنار خيام



آنگاه كه حضرت سيد الشهدا(عليه السلام) به درجه رفيع شهادت رسيد، اسب آن حضرت خود را به خون امام آغشته كرد و به سوي خيمه ها شتافت. آن حيوان در حالي كه شيهه مي كشيد، دست هاي خود را بر زمين مي كوبيد.



وقتي خواهران و دختران و اهل بيت حضرت، صداي اين حيوان را شنيدند، از خيمه بيرون آمدند و آن را بي صاحب و بي سوار و غرق خون ديدند و فهميدند كه امام(عليه السلام)را كشته اند. در اين حال بود كه با صوتي حزين، فرياد به گريه و شيون بلند كردند. امّ كلثوم(عليها السلام)دستانش را بر سرگذاشت و گفت:



«يا محمدا!، يا جداه! اي پيامبر! اي ابوالقاسم! اي علي! اي جعفر! اي حمزه! اي حسن!... اين حسين شماست كه در خاك كربلا افتاده و كشته شد. سر او را از پشت گردن بريدند و عمامه و لباسش را به غارت بردند.» 1



2 ـ غارت و تاراج خيمه ها



لشكر عمربن سعد براي تاراج خيمه هاي خاندان پيامبر و نور چشم زهرا(عليها السلام) ، بريكديگر پيشي مي گرفتند. آنان در شقاوت تا آنجا پيش رفتند كه حتي چادرها را از سر





زنان و دختران خاندان حرم پيامبر(صلي الله عليه وآله) كشيدند، درحالي كه آنان در فراق حاميان و عزيزان خود شيون سرداده بودند. 2



3 ـ خيمه ها در آتش



راوي گويد: بانوان در حالي كه حتي جامه هايشان به تاراج رفته، پاهاي مباركشان برهنه شده، اشك چشمشان جاري بود، از خيمه ها بيرون شده، با حالت تحقير به اسارت رفتند. 3



4 ـ تاخت و تاز بر روي اجساد شهيدان



حدود ده تن از دشمنان، اسب هاي خود را مهيّا كرده، به قولي نعل جديد زدند و روي اجساد شهدا به اسب تازي پرداختند: به گونه اي كه اجساد شريف شهيدان، از پا در آمدند.



راوي در اين باره مي گويد: «...فَداسُوا الحُسَيْنَ (عليه السلام) بِحَوافِرِ خَيْلِهِمْ حَتّي رَضُّوا صَدْرَهُ وَظَهْرَهُ...» . 4



اين ده تن، پس از اسب تازي، در برابر پسر زياد ايستادند و از كردار شوم خود (دركوفه) چنين گزارش دادند:





*



نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ بِكُلِّ يَعْبُوب شَديدِ الاَْسْرِ

*



بِكُلِّ يَعْبُوب شَديدِ الاَْسْرِ 5 بِكُلِّ يَعْبُوب شَديدِ الاَْسْرِ



«ما همانهاييم كه ابتدا پشت حسين و سپس سينه اش را با اسبان تيزرو، بلند قامت و قوي هيكل در هم شكستيم.»



ابوعَمرو زاهدي مي گويد: وقتي در زندگي نامه اين ده تن، بررسي كردم، مشخص شد كه همه آنان، زنازاده بوده اند. و همه آنان توسط مختار گرفتار شدند و به كيفر اعمال خود رسيدند. 6

پاورقي

1. نكـ : منتهى الآمال، ص 468 و 469 و نفس المهموم، ص 375 ـ 372، «وا مُحمّداه! وا جَدّاه! وا نَبيّاه! وا أبا القاسماه! وا عَليّاه! وا جَعْفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حُسينٌ بِالْعراء، صَريعٌ بِكَربلاء، مَحْزُوز الرَّأسِ مِنَ القفاء، مَسْلوبُ العِمامةِ والرّداء».



2 . نكـ : سيد بن طاووس، لهوف 59 ، «تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بيوتِ آلِ الرَّسول، وَقُرَّةِ عَيْنِ البَتُولِ، حتّى جَعَلُوا ينزعون مَلْحَفَةَ المَرْأَةَ عن ظهرها، وخرجْنَ بناتُ آلِ الرسولِ وَحَرِيمُهُ يَتَساعَدْنَ عَلى البُكاءِ، ويَنْدُبْنَ لِفراقِ الحُماةِ والأحبّاء».



3 . نكـ : سيد بن طاووس، لهوف 59 ، «قال الراوى: ثمّ أَخْرِجُوا النّساء مِنَ الخَيْمَةِ، وَأَشْعَلوا فِيها النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٌ حافياتٌ باكياتٌ، يَمْشِينَ سَبايَا في أسْرِ الذلّة».



4 . نكـ : سيد بن طاووس، لهوف 59



5 . نكـ : سيد بن طاووس، لهوف 59



6 . نكـ : سيد بن طاووس، لهوف 59