بازگشت

نماز در ظهر عاشورا


در، الكامل ابن اثير 1 و تاريخ طبري 2 آمده است: «در گرماگرم نبرد، ابوثمامه صاعدي (عمروبن كعب) به امام(عليه السلام) گفت: فدايت شوم، دوست دارم تا آخرين نمازم را به امامت شما به جاي آورم».



امام(عليه السلام) سر خود را به طرف آسمان گرفته، نگاهي كرد و گفت: «نماز را به يادم آوردي، خدا تو را از نمازگزاران و ذاكران محسوب بدارد. آري اين ساعت، ساعت نماز است، از آنان بخواه كه از جنگ دست بردارند تا نماز اقامه كنيم». 3



از سوي امام(عليه السلام) «آتش بس موقت» پيشنهاد شد.



«حصين بن نمير» از ميان لشكر كفر پاسخ داد: «إنَّها لا تُقْبَل» «نماز شما پذيرفته نيست!» حبيب بن مظاهر، پاسخ داد: «نماز پسر پيامبر پذيرفته نيست ولي نماز شما پذيرفته است؟!». بار ديگر درگيري اوج گرفت. امام لشكر خود را به دو گروه تقسيم كردند گروهي مشغول نبرد شدند و گروهي ديگر به نماز ايستادند و امام(عليه السلام) نماز ظهر و عصر آن روز را به صورت «نماز خوف» خواندند 4 چنانكه در تاريخ طبري آمده است: امام(عليه السلام)در ظهر عاشورا نماز خوف خواند. 5



برخي نوشته اند: فقط امام(عليه السلام) به نماز ايستادند و ياران پروانهوار با ايما و اشاره



نماز گزاردند.



گروهي نيز نوشته اند: چون امام مسافر بود، نماز را شكسته (قصر) به جاي آورد و همراهان گمان بردند كه امام «نماز خوف» خواند. 6



علامه شوشتري مي نويسد: «امام(عليه السلام) نماز خوف خواند و زهير بن قين و سعيدبن عبدالله انصاري محافظ ايشان بودند و سيزده چوبه تير به سعيد، اصابت كرد، او مثل «طاير عرشي» پَر درآورد. وقتي نماز پايان يافت، برزمين افتاد و گفت: «أوَفَيْتُ؟» ـ امام(عليه السلام)فرمود: 7«بَلي وَفَيْتَ» . سعيد با اين جمله از امام(عليه السلام) رضايت طلبيد و امام(عليه السلام) نه تنها از او اعلام رضايت كرد كه فرمود: «أنْتَ اَمامِي فِي الجَنّة» «تو در بهشت پيش روي من خواهي بود.»



پس از نماز، جنگ سنگين در گرفت، امام(عليه السلام) از فرط تشنگي بانگ برآورد: «اُسْقُونا ماءً» «به ما آب بدهيد.»



مردي در جواب درخواست امام(عليه السلام) تيري به سوي آن حضرت رها كرد. آن تير به قسمت زاويه دهان مبارك آن حضرت اصابت كرد و آن قسمت را دريد.



امام(عليه السلام) در حق وي نفرين كرد، عطش برآن مرد غلبه كرد كه از فرط تشنگي خود را به شط فرات انداخت و به هلاكت رسيد. 8



پيش از اين اشاره شد كه نخستين شهيد از اهل بيت، عبدالله بن مسلم بن عقيل است و پس از او، دو عمويش جعفر و عبدالرحمان پسران عقيل و بعد از آن دو، عبدالله جعفر و سپس برادرش عون و آنگاه، ديگر اهل بيت همچون عباس بن علي(عليهما السلام) . آنگاه علي اكبر(عليه السلام) به سوي ميدان رفت و پس از آنكه تشنگي بر وي سخت شد، حضور پدر آمد و تقاضاي آب كرد، امام زبان خود را به دهان پسر نهاد و انگشتري خود را در كام او نهاد.



علي اكبر آخرين رزمنده اي بود كه شهيد شد و ديگر جز حضرت سجاد و حضرت محمد باقر(عليهما السلام) باقي نماندند. امام حسين(عليه السلام) علي اصغر، كودك شيرخوارش را به ميدان برد تا سيرابش كند كه گلوي آن سرباز شيرخوار توسط حرمله دريده شد و بدين وسيله وي نيز به شهادت رسيد.



پس از شهادت قمر بني هاشم، عباس، نداي استنصار و كمك خواهي امام(عليه السلام) براي چندمين بار شنيده شد.



نوشته اند در اين هنگام بود كه حضرت سجاد(عليه السلام) عصايي به دست گرفت و براي ياري امام از خيمه بيرون آمد. امام حسين(عليه السلام) به امّ كلثوم(عليها السلام) فرمودند: «فرزندم را از حركت به سوي دشمن بازدار، تا زمين از نسل آل محمّد(صلي الله عليه وآله) خالي نماند».



امام(عليه السلام) اهل و عيال خود را امر به سكوت كردند و از خواهرش زينب پيراهن كهنه اي خواستند. زينب پيراهني آورد، امام چند جاي آن را با شمشير پاره كردند و شلوار كهنه اي نيز آوردند و آن را زير لباس هاي خود پوشيدند. 9



بعد از شهادت «علي اصغر» بود كه امام ديگر بار بر آن قوم حمله برد و اين چنين رجز خواند:



اَلمَوْتُ أَوْلي مِنْ رُكُوبِ الْعارِ *** وَالْعارُ أَوْلي مِنْ دُخُولِ النّارِ» 10



«مرگ بهتر از ننگ بيعت با شما است و شكست ظاهري بهتراز ورود در جهنم است.»




پاورقي

1 . ج 3، ص 39



2 . ج 7، ص 347



3 . «ذَكَرْتَ الصَّلاةَ جَعَلَكَ اللهُ مِنَ المُصَلِّينَ الذّاكِرِينَ. نَعَمْ، هَذا أوّلُ وَقْتِها، سَلُوهُمْ أنْ يَكُفُّوا عَنّا حَتّى نُصَلِّي»



4 . كامل، ج 4، ص 71 و انساب الأشراف، ص 195



5 . تاريخ طبرى، ج 4، ص 326



6 . نكـ : علامه حلى، المختلف، ج 3، ص 34 فصل سوم، طبع جديد. نماز خوف دو ركعت است. در صورتى كه نيروهاى اسلام در وقت اداى نماز، در عمليات رزمى باشند مى توانند «نماز خوف» به جاى آورند و پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در برخى از غزوه ها از جمله غزوه «ذى قرد». سال ششم هـ (تاريخ پيامبر اسلام، آيتى، ص400) و غزوه «ذات الرقاع» در سال چهارم هجرى نماز خوف خواند. (مُروج الذهب، ج 2، ص 288)



7 . مواعظ، مجلس ششم.



8 . ذخائر العقبى، طبرى، ص 144. «عن رجل من كليب قال: صاح الحسين بن على (عليهما السلام) اسقونا ماءً فرماه رجل بسهم فشقّ شدقه. فقال: لا أرواك الله، فعطش الرجل إلى أن رمى نفسه في الفرات حتى مات»، (نكـ : مجمع الزوائد، هيثمى، ج 9، ص 193). بعضى از محقّقين بر اين عقيده اند كه امام حسين (عليه السلام) هرگز از دشمن درخواست آب نكرده است.



9 . مقرم، مقتل الحسين، ص 271



10 . همان، ص 274