بازگشت

پيش مرگان عاشورا


1 ـ مسلم بن عقيل



يكي از تاريخ سازان عاشورا و شهداي آن نهضت، مسلم بن عقيل است. كنيه مسلم «ابو ابراهيم»، نام پدرش عقيل بن ابي طالب و نام مادرش «عليّه» است. 2 دو پسر او به نام هاي محمد و عبدالله نيز در كربلا به شهادت رسيدند و به نقلي دو پسر ديگر او كه به «طفلان مسلم» مشهورند، به دست حارث به شهادت رسيدند. و طبق نوشته برخي: دختر يازده ساله او به نام عاتكه، كه هفت سال داشت، در حمله كفرپيشگان يزيدي به خيام امام حسين(عليه السلام) ، در روز عاشورا زير دست و پاي آنان ماند و شهيد شد. 3 گفتني است، حضرت مسلم بن عقيل، نخستين شهيد نهضت عاشورا و پسر او عبدالله نيز (به نوشته بعضي از مورّخان) اوّلين شهيد اهل بيت در روز عاشوراست. 4



گر چه بعضي از تاريخ نگاران تولّد او را سال 32 نوشته اند، ليكن حضور او در جنگ جمل و نهروان، در كنار امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و عبدالله بن جعفر نشان مي دهد كه او (مسلم) پيش از تاريخ فوق به دنيا آمده است.



مورّخ معاصر، آقاي جعفر مرتضي، در كتاب «التاريخ و الإسلام» 5 مي نويسد:



«احتمال مي رود كه مسلم، در زمان پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) به دنيا آمده باشد زيرا او در جنگ جمل و صفين در كنار امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و عبدالله جعفر مي جنگيد و آنان در زمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) متولّد شدند. بنابراين، بايد مسلم نيز از جهت سني هم سان با آنان بوده و در آن زمان به دنيا آمده باشد.



دينوري (متوفاي سال 276) مي نويسد: از فرزندان عقيل، نُه تن در كربلا، در ركاب امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيدند كه مسلم شجاع ترين آنان بود. 6



در اعيان الشيعه نام فرزندان شهيدِ عقيل در كربلا، اين چنين آمده است:



1- مسلم



2- جعفر



3- عبدالرحمان



4- عبدالله اكبر



5- عبدالله بن مسلم



6- عون بن مسلم



7- محمدبن مسلم



8- محمدبن ابي سعيد بن مسلم



9- جعفربن محمد بن مسلم. 7



ابو الفرج اصفهاني و شيخ عباس قمي 8 از شهيد ديگري به نام «محمد بن ابي سعيد الأحول بن عقيل» ياد مي كنند. بنابر آنچه گفته شد، فرزندان عقيل در كربلا از پيشقراولان شهداي اهل بيت بودند زيرا طبق نوشته «خواند مير» در «حبيب السير» پس از عبدالله بن مسلم، دو عمويش جعفر و عبدالرحمان بن عقيل به ميدان رفتند و به فيض شهادت نائل آمدند.



مسلم بن عقيل، نماينده امام حسين(عليه السلام) دركوفه بود كه بنا به نوشته برخي از مورخان، هشتاد هزار نفر به عنوان نماينده امام حسين(عليه السلام) با او بيعت كردند ولي با آمدن عبيدالله به



كوفه و زنداني شدن مختار و هاني و همچنين انتشار خبر آمدن لشكري انبوه از شام، اطراف او را خلوت كردند.



مسلم در نيمه رمضان سال 60هـ . از مكه با همراهي قيس بن مسهّر صيداوي عازم مدينه و از آنجا در پنجم شوال وارد كوفه شد (20 روز در راه بود) و پس از 63 روز توقف در كوفه، در نهم ذيحجه، روز عرفه همان سال به شهادت رسيد.



در حديثي آمده است كه علي(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه وآله) پرسيد: «آيا عقيل را دوست مي داري؟ پيامبر فرمودند: آري، به خدا قسم من او را به دو جهت دوست دارم يكي به خاطر آن كه خود او مورد محبّت من است و ديگر به خاطر آن كه او محبوب ابوطالب بود و از آنجا كه من ابوطالب را دوست دارم، فرد مورد علاقه او را نيز دوست مي دارم. (و افزود:) او داراي فرزنداني است كه در ركاب پسرت (حسين) كشته مي شوند و چشم هاي مؤمنان برايشان داغدار مي شود و ديدگان فرشتگان مقرب نيز بر ايشان اشك مي ريزند پس رسول خدا(صلي الله عليه وآله) گريست به گونه اي كه اشك هاي او بر سينه اش چكيد و سپس فرمود: از آنچه كه بر سرِ عترت من مي آورند به خدا شكايت مي برم».9



ابن ابي الحديد مي نويسد: عقيل مورد محبّت شديد ابوطالب بود. او با همراهي عمويش عباس به اجبارِ مشركان، در جنگ بدر بر ضدّ پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) شركت جستند و پس از اسارت، با دادن فديه آزاد گرديدند. او پيش از صلح حديبيه به طور رسمي اسلام آورد وبه مدينه هجرت كردودر جنگ مؤته به فرماندهي جعفربن ابي طالب حضور يافت.

پاورقي



*



1 . هفتاد و دو تن شهيد بى چون هفتاد و دو واژه سمايى هفتاد و دو عشق دار بردوش هفتاد و دو نوبهار دوران هفتاد و دو آفتاب تابان هفتاد و دو اسوه مسلمان

*



هفتاد و دو بى قرار مجنون هفتاد و دو مهر ماورايى هفتاد و دو كوكب كفن پوش هفتاد و دو شعله فروزان هفتاد و دو اسوه مسلمان هفتاد و دو اسوه مسلمان



2 . نكـ : سماوى أبصار العين، فصل مُسلم. ترجمه مقاتل الطالبيين.



3 . نكـ : معالى السبطين، ج2، ص52



4 . نكـ : خواندمير، تاريخ حبيب السير، ج2، ص52



5 . التاريخ و الإسلام، ج1، صص 213 و 214 (انتشارات اسلامى).



6 . المعارف، ص118



7 . ج1 ، ص610



8 . مقاتل الطالبيين، ص61 منتهى الآمال، ج1، ص378



9 . معالى السبطين، ج1، ص230 «إنّكَ لَتُحِبُّ عَقيلا؟ قالَ: اي وَالله إنّي لاَُحبُّهُ حُبَّينِ حُبّاً لَهُ وَ حَبّاً لِحُبِّ أبي طالب وَ إنّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ في مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَع عَليهِ عُيونُ الْمُؤمِنِين وَ تُصَلّي عَلَيهِ الْمَلائِكَة الْمُقَرَّبُون، ثُمَّ بَكى رَسولُ اللهِ حتّى جَرَتْ دُمُوعُهُ على صَدْرِهِ وَ قالَ: إلى اللهِ أشْكُو ما تَلْقى عِترتي مِنْ بِعْدي»